غسل تنت امشب ، شده مشکل من زخم روی سینه ت ، شده قاتل من تنت رو شستم از زیر پیراهن هنوز با زخمت درگیره پیراهن پر از جراحته تنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات با اشک میریزم آب رو برگای یاست آتیش زده من رو گلای لباست وجودم زهرا از قصه لبریزه داره از پهلوت خونابه میریزه خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات