. تا شام با اسم خارجی چقدر سوختم چشمامُ به تو روی نی دوختم مثل سر سوخته ت برافروختم با دستای بسته سفر سخته با کودک خسته سفر سخته با شمری که مسته سفر سخته آتیشا رو سرت می افتادن چه دشنامایی که به ما دادن اینجا تموم سربازا شادن صورت بچه هات همه زخمی نداره ساربونِ ما رحمی کشتن ما رو با زخم بد چشمی حرمله پا زده به احساسم به معجر بچه ها حساسم دل نگرونه چشم عباسم حالِ چشات خوب نیست روی نیزه سنگا می بارن به سوی نیزه سرت نیافته از توی نیزه سلام_الله_علیها .👇