. زبانحال زینب س با امام حسین ع وای وای در دشت کربلا زینب... اومد از شام بلا سر مزار شاه دین، اَبر بهاره... غمی نشسته رو دلش، که دوا نداره خواهری که جوون اومد، روزی به کربلا موی سفید و قدِّ خَم، داره ز گریه ها بعد شهادت حسین، ز جگر کباب شده مثال شمع روشنی، قطره قطره آب شده زانوی دختر علی، دیگه محکم نمیشه یه ذرّه از غم حسین، تو دلش کم نمیشه وای وای در دشت کربلا زینب... اومد از شام بلا حسین حسین تشنه لب، نازنین برادرم حسین حسین سر جدا، یادگار مادرم الهی زینب بمیره، از داغ ماتمت الهی خاکم بکنن، در زیر پرچمت شمر لعین رو سینه ات،ضربه از قفا میزد غلط نگم خنجرش و، به رگ خدا میزد بعد تو زندگی من، دیگه رو به راه نشد ناله و گریه مرهمه، غم قتلگاه نشد وای وای در دشت کربلا زینب... اومد از شام بلا رسیده اربعین تو ای ذبح سر جدا نو شده داغ ماتمت ای شاه کربلا سبط نبی مصطفی ای نور دیده ام با قد و قامت کمان کربلا رسیده ام شعله ی سوزان غمت در دل بپا شده بر سر خاک قبر تو روز عزا شده تا به قیامت خدا داغ تو بر دلم... این غم جانگدازی که زود میشه قاتلم وای وای در دشت کربلا زینب... اومد از شام بلا شاعر (دلسوخته)✍ 👇