. 📋شب جمعه بود ، مادرم میگفت 🏴 ............................................. .(بند اول). شب جمعه بود مادرم میگفت ، این نوحه رو بدید مقبل بنویسه بی حیا قاتل ، افتاده شاه در مشکل عذاب میدن ؛ حتی به مرکب هاشون آب میدن سرت جنگ ؛ تشنه سر میبرن که وقت تنگ حسین جانم .(بند دوم). شب جمعه بود مادرم میگفت ، این روضه رو بدید ریان بگه از تن به خون غلطان ، عطشان بدتره یا عریان ؟ چه نامردن ؛ سخته آب از دشمن طلب کردن جواب سنگه ؛ تشنه سر می‌برن که وقت تنگه حسین جانم .(بند سوم). شب جمعه بود مادرم میگفت ، سهم محتشم رو هم بردار بگه از تنی که شد نیزار ، نیزه بدتره یا مسمار ؟ زمین خورده ؛ پیرهنت زیر نیزه چین خورد پر از چنگه ؛ تشنه سر می‌برن که وقت تنگه حسین جانم ............................................... .👇