.
زمزمه
فاطمیه
زبانحال_حضرت_زینب
شمع شام تار زینب - مادر بیمار زینب
می کشد من را سکوتت - مادر من مادر من
از چه مادر دلغمینی - در نماز آخرینی
دیدنی باشد قنوتت - مادر من مادر من
اشک غربت می چکد از چشم بابای غریبم
در کنار بسترت در ناله ام یجییبم
مادر قامت کمانم - می زنی آتش بجانم
مادر زینب به روی زینب خود دیده بگشا
دارد امشب مادرم حال پرستارت تماشا
*
مادر قامت خمیده - از چه رنگ تو پریده
هست و بود زینبی تو - مادر من مادر من
من پرستار تو هستم - در کنار تو نشستم
از چه رو جان بر لبی تو - مادر من مادر من
مادر بیمار من ناز تو با جان میخرم من
تا نفس دارم میان خانه راهت میبرم من
ای همه هستم فدایت - دستم من باشد عصایت
این چنین ره رفتنی در خانه ما کس ندیده
دست تو در دست من اما شود پایت کشیده
*
بسته ای چشمان تر را - بسته ای بار سفر را
تا سحر از غم نخفتی - مادر من مادر من
می روی از آشیانه - از حدیث تازیانه
رفتی و باکس نگفتی - مادر من مادر من
می دهی بوی خزان ای لاله از غم فسرده
از چه مادر می زنی امشب نفس اما شمرده
من کجا و خانه داری - من کجا و سوگواری
مادرم بار دگر بوسه بزن بر روی زینب
با همان دست شکسته شانه کن گیسوی زینب
سید_محسن_حسینی