. فاطمیه شد وقت خداحافظی من ز مدینه آسوده شدم از غم و میخ و در و سینه پیراهن خونین گشته کفن من شد مثل شقایق رنگ بدن من ای فاطمه جانم ای فاطمه جانم تابوت مرا در وسط خانه گذارید مرهم به پر زخمی پروانه گذارید دیگر من خسته بی‌تاب و توانم در شهر مدینه یک لحظه نمانم ای فاطمه جانم ای فاطمه جانم در خانه اگر بار گران بودم و رفتم مظلومه‌ترین فرد زمان بودم و رفتم مظلوم مدینه بنما تو حلالم ای یار غریبم کن گریه به حالم ای فاطمه جانم ای فاطمه جانم 👇