آواره و غمگین و دل خسته با چشم تر، با بغض، با حسرت راهش بده جایی نداره جز یه گوشه از پایین این هیئت وقتی اسیر دست این دنیایی از زندگی دلخور شدن خوبه بین مناجات شب جمعه تو کنج هیئت پر شدن خوبه هربار با تو در دل کردم چشمای اشک و بغض و اهم بود چیزی که اوردم در خونت تنها همین روی سیاهم بود با معصیت دنیای ما پر شد با معصیت هر روز سر کردم کم توبه نشکستم من اما باز تو منتظر هستی که بر گردم سر گرم دنیا با دل وقتی خوبه که غرق تاب و تب باشه میگن زمان توبه کردن هم خوبه که تو ماه رجب باشه وقتی قرار این دل خسته لبریز از بوی خدا باشه یه آرزو داره دلم اینکه این اربعین کرببلا باشه وقتی قرار پرچم سرخ تو سایه روی سرم باشه ای کاش اسم من توی راه جز شهیدان حرم باشه 🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀