لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
بوی باران آمد... بر دلم سخت نشست، یاد آن روزی که زیر باران رفتی! پا به رفتن که گرفتی در آن در دلم طوفان شد. گونه ام مامن اشکانم شد. هر قدم میرفتی ، یک دم از سینه ی من کم می شد، بغض در بازدمم جمع می شد! همه ذراتِ وجودم به تلاطم بودند، غم در اعماق وجودم پیدا... آرزو میکردم لحظه ای برگردی، یک نظر بر منه بیچاره کنی که بگویم برگرد ، تا بگویم که نرو و بگویم بی تو؛ من خزانم هیچم... 🆔 @asheghaneha0