✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت3⃣1⃣1⃣
شرح حال عمرو بن حمق
پیش از این گفتم که عمرو بن الحمق ـ رضیالله عنهـ با حجر در مسجد بود و از آنجا بگریخت و در خانة مردی از اَزْد که نام او عبیدالله بن موعد بود پنهان گشت، پس با رُفاعة بن شداد از کوفه به نهان خارج شدند و به مدائن رفتند و از آنجا به موصل و در کوهستانی بدانجا قرار گرفتند. عامل روستا مردی بود از قبیلة همدان نام او عُبیدالله بن بَلْتعه، خبر این دو تن بدو رسید. با چند تن سوار و مردم ده به جانب آنها شتافت. آن دو بیرون آمدند. عمرو شکمش آماس کرده بود به استسقاء و نیرو در تنش نمانده، اما رفاعه جوانی زورمند بود و اسبی تیزرو داشت بر آن نشست و عمرو را گفت: من از تو دفاع میکنم.
عمرو گفت: کشته شدن تو مرا چه سود دارد، خویشتن را نجات ده. او بر سواران حمله کرد چنانکه راهی یافت و اسب او را به شتاب از میان جماعت بیرون برد و سواران در پی او تاختند. مردی تیرانداز بود هیچ سواری به او نزدیک نشد مگر تیری افکند و او را بخست و مجروح کرد یا پی اسب او ببرید بازگشتند و تتمّة سرگذشت رفاعه بعد از این بیاید ان شاءالله و عمرو بن حمق را اسیر کردند پرسیدند: کیستی؟ گفت: کسی را که اگر رها کنید شما را بهتر است از آنکه بکشید و نام خود را نگفت. او را نزد حاکم موصل فرستادند و او عبدالرحمن بن عثمان ثقفی معروف به ابن امّ الحکم خواهرزادة معاویه بود این خبر به معاویه نوشت.
معاویه جواب فرستاد مردی است که با قرار خود بر پیکر عثمان نُه طعنه زده است و نباید تعدّی کرد همان نه طعنه بر بدن او فرو بر. چنان کردند و عمرو در طعنه اول یا دوم بمرد و سر او را برای معاویه فرستادند. در اسلام این اول سر است که از جایی به جایی فرستاده شد.
مؤلف گوید: اینها منقول از اهل سیر و تواریخ است و اما احادیث ما، پس شیخ کشّی روایت کرده است که: حضرت پیغمبر(ص) سَرِیّتی فرستاد یعنی لشکری که خود همراه آنها نبود و فرمود: در فلان ساعت از شب راه گم میکنید سوی چپ روید، بر مردی بگذرید چند گوسفند دارد، او را از راه بپرسید به شما راه نشان ندهد مگر از طعام او بخورید، پس قوچی برای شما بکشد و شما را بخوراند آنگاه برخیزد و شما را راه نماید. سلام مرا به او برسانید و وی را آگاه کنید که من در مدینه ظاهر شدهام.
آنها رفتند و راه را گم کردند و فراموش کردند به آن مرد سلام پیغمبر(ص) را برسانند و آن مرد عمرو بن حَمِق خزاعی بود با آنها گفت: آیا نبی(ص) در مدینه ظاهر شده است؟ گفتند: آری سپس روانة مدینه شد و به پیغمبر(ص) پیوست و بماند آن اندازه که خدای خواست. پیغمبر(ص) او را فرمود بدان جای که بودی باز گرد. وقتی امیرالمؤمنین(ع) به کوفه رفت تو هم نزد او رو. پس آن مرد به جای خود باز شد تا امیرالمؤمنین(ع) به کوفه آمد به خدمت آن حضرت رسید و در کوفه بماند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨