مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرن است درین مصر فراوانی نیست
به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست
حال این ماهی افتاده به این برکهی خشک
حال حبسیهنویسیست که زندانی نیست
با لبی تشنه و بیبسمل و چاقویی کُند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست
عشق رازیست به اندازهی آغوش خدا
عشق آن گونه که میدانم و میدانی نیست
🗨️
@ashegism_ir