🏴 روضه حضرت عباس علیه السلام
بعضیها نه تنها از محرمات و مکروهات، بلکه از امور مباح هم حیا داشتند و اجتناب میکردند. اجازه بدهید امروز دلهای شما را روانه کنم کنار مظهر حيا. کنار قبر یک مظهر ادب. مظهر حیا که از آب هم حیاکرد، همین که نگاهش به آب افتاد به یاد لبان تشنه ی بچهها آب ننوشید. نوشیدن آب که برایش حرام نبود، اما حیای عباس، وفای عباس، مانع شد. این قدر حیا داشت که نگاه در چشمهای امام حسین نمی کرد سرش را پایین میانداخت.
عباسی که مظهر شجاعت است همین که اباعبدالله فرمود: برو آب بیاور، گفت: چشم. فرمود: عباس بمان گفت: میمانم. منقول این است که عباس حتی
یک بار امام حسین را برادر خطاب نکرد، جز در لحظههای آخر. مطيع محض بود. در زیارت نامه اش میخوانیم: السَّلامُ عَلَيْ الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِاَخیه الحسین. مطيع محض برادرانش حسن و حسین بود.
من بارها در سخنرانی هایم گفتهام که اباالفضل حدود بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین با برادرش زندگی کرد. امیرالمؤمنین سال چهل و یک هجری به شهادت رسید. اباالفضل سال شصت و یک هجری کربلا بود. هر چه در تاریخ بگردید یک جا پیدا نمی کنید که عباس عرض اندام کرده باشد، همه جا مطیع بوده است. حتی در یک جا مثلاً در خطبه با سخنرانی ای اظهار کرده باشد که من فرزند امیرالمؤمنین هستم. خود امیرالمؤمنین هم همین طور بود، تمام خطبهها و سخنرانی هایش مربوط به بعد از زمان وفات پیغمبر است، تا پیغمبر زنده بود یک جا خطبه با سخنرانی ای پیدا نمی کنید. مطيع محض بود. اینها مطیع و پیرو بودند، این شخصیت آنها را میرساند.
مادرش هم همین طور بود. حیای او عجیب بود. مادر چهار شهید، داغ چهار جوان دیده، در دروازه ی مدینه زمانی که به ایشان گفتند: بچه هایت به شهادت رسیده اند، فرمود: أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین؛ اسم بچه هایم را پیش من نیاورید، همه شان به فدای حسین، همه شان فدای اباعبدالله، بچه هایم را پیشکش حسین کرده بودم، نه تنها بچههای من، بلکه هر آن کس که زیر آسمان است به فدای حسین. هر وقت با خودش تنها میشد، میخواند: عباسم، يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا. بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ، [۱] عباسم، نمی دانم این خبر درست است یا نه؟ میگویند دست هایت را قطع کردند؟! آری، درست است؟!
نقل شده که اباعبدالله کنار برادر آمد. گفته اند: فاطمه ی زهرا هم کنارش آمد. من از بعضی از عزیزان شنیدم وقتی امام حسین کنار بدن عباس آمد، این چهار هزار نفری که از دور شریعه رفته بودند، یکی از آنها فریاد زد: برگردید، برگردید، حسین بی برادر شد. دور تا دور حسین و عباس را حلقه زدند. اباعبدالله میان سیل دشمن اشک میریزد و ناله میزند. این جا بود که برخاست، فرمود: عباسم، پشت و پناهم، عزیزم، برادرم، ماه بنی هاشم، حسین را تنها گذاشتی؛ اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی. [۱]
----------
[۱]: سوگنامه آل محمد، ص ۵۲۹ - ۵۲۷.
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۲: منتهی الامال، ص ۵۲۸: سوگنامه آل محمد، ص ۳۰۸.
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️
@drrafiei_ir