•
مسیحی بود
شاید پیش خودش گفت،
با این کاری که میخوام انجام بدم
حتما بِهَمِش میریزم،
عصبانیش میکنم،
یه آتو ازش میگیرم،
+رفت پیشش
_گفت:
انت بقر_تو گاوی...!!!
بدون ناراحتی و با نهایت سادگی،
_گفت:
نَ، من بقر نیستم،
من باقرم.
_دوباره گفت:
تو پسر زنی هستی که آشپز بود،
_شغلش اینه، مگه مشکلی داره؟!
_مادرت سیاه و بی شرم و بد زبون بود،
_اگه اینایی که به مادرم گفتی درست باشه،
خدا ازش بگذره،
ولی اگه تو دروغ گفتی، خدا تو رو ببخشه...
همین،
مسلمون شد...
@ashk128