این مرد بزرگ خدا فرموده اند: «دورانی که در بروجرد بودم، چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می کرد. تا این که روز هنگامی که دسته های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گل از روی سر یکی از بچه های عزادار دسته - که به علامت عزاداری گل به سر خود مالیده بود - برداشتم و به چشمان خود کشیدم، و در نتیجه فوراً چشمانم دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.» منبع:چه بگوییم ص۸۷۶ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea