عبیدالله بن زیاد بعد از ورود به شهر کوفه ، مردم را به مسجد فراخواند و برروی منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خدا گفت: اما بعد، ای کوفیان ، به راستی که امیر مومنان مرا برشهر و مرزهای شما گمارده است و ثروت ها یتان را میانتان تقسیم کرده و مرا به رعایت انصاف با ستم دیدگان شما و نیکی به افراد مطیع و حرف شنو و سختگیری بر سرکشان واهل تردید تان دستور داده است ، من به فرمان او عمل می کنم و پیمانش را عملی می سازم و برای اهل طاعت و افراد مطیع ، پدری مهربان و تازیانه و شمشیرم برای کسانی خواهد بود که از دستورم سرپیچی و با پیمانم مخالفت کنند که برای آنها زهر کشنده ام ،هر یک از شما مراقب خود باشد و خود را نگه دارد ، این نصیحت، بود نه تهدید . ابن زیاد بر پیش برد اهدافش چاره نداشت مگر آنکه در شهر کوفه از سیاست خشونت و ارعاب استفاده نماید، بنابر این بر سران و بزرگان قبائل و مردم ، بسیار سخت گرفت و به آنان گفت : نام افراد غریبه و کسانی که امیر مومنان به دنبال آنان است و پیروان خوارج و افراد تفرقه افکن را که عقیده به مخالفت و جدایی دارند ، برایم بنویسید ، هر کس نام این افراد را بنویسد ، چیزی بر عهده اش نیست ، ولی اگر ننویسد، باید تضمین کند که در محدوده قبیله او کسی با ما مخالفت نمی ورزد و بر ضد حکومت سرکشی نخواهد داشت و اگر جنین نکند، حکومت نسبت به او تعهدی نخواهد داشت و مال وخونش برای ما حلال است ، هر سر دسته ی قبیله که در محدوده او ، یکی از کسانی یافت شود که مورد پیگرد امیرالمومنان است و او را به ما معرفی نکرده باشد ، بر در خانه اش به چار میخ کشیده می شود و حق نقابت وی ملغا می گردد و به جنگلی در عمان تبعید می شود ، در منابع رفتارها و سیاست های وحشیانه ای برای ابن زیاد ثبت و ضبط شده است ، وی گروهی از کوفیان را گرفت و بدون درنگ کشت، وقتی شنید امام حسین(ع) به سمت کوفه عازم است ، حصین بن نمیر که رئیس شرطه بود را به همراه چهار هزار نفر در قادسیه مستقر گرداند و نیروهای سواره را در محورهای قادسیه به خفان و قادسیه به قطقطانیه و قادسیه تا لعلع قرار داد، عبیدالله نگهبان ها و چراغ هایی را بر راه ها گذارده بود و کسی نمی توانست بدون بازرسی عبور کند و از خروج افراد از کوفه به سمت حجاز ممانعت کند، مگر کسانی که برای حج یا عمره بیرون می رفتند و یا متهم به یاری و دوستی با امام حسین (ع) نباشند ، و همچنین راه های میان واقصه به شام بسته شد، نقل شده هنگامی که امام حسین (ع) به طرف کوفه آمد به برخی از بادیه نشینان برخورد کرد و از آنان از اوضاع راه ها پرسید ، آنها گفتند : به خدا سوگند چیزی نمی دانیم ولی نمی توانیم خارج یا وارد شویم ، در نقلی از عقبه بن ابی عیزار وارد شده است که امام حسین (ع) به آنان فرمود : مرا از مردم پشت سرتان مطلع سازید ، مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از چهارنفری بودند که از کوفه آمده بودند ، گفت : به اشراف مردم ، رشوه های سنگین داده شده و انبان هایشان پر گشته و مورد محبت قرار گرفته اند و بدین وسیله خیرخواهی خالصانه شان خریداری شده بود ، تمام آنان بر ضد شمایند اما دیگر مردم هنوز دل هایشان به شما میل دارد ، ولی شمشیرهایشان فردا ، بر ضد شماست. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۸ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۶ مقاتل الطالبین ص۱۰۰ الارشاد ج۲ص۴۴ اخبارالطوال ص۲۳۲ مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۰ الفتوح ج۵ص۳۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch