دژخیمان ، همچون گرگان گرسنه، دور قتلگاه حلقه زدند تا به خیال خود کار را تمام و حق را برای همیشه ذبح نمایند. حضرت زینب(س) که دیگر صدای تکبیر و “لاحول و لاقوة”ی امام را نمی‌شنید فهمید که ماه فاطمه در محاق رفته است؛ پس از خیمه بیرون دوید در حالی که شیون می‌کشید : “وا اخاه، وا سیداه! وا أهل بیتاه! ... ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد! ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر دشت می‌ریخت…” زینب(س) خود را به تلّی (تپه کوچکی) مشرف بر گودال قتلگاه رساند و آن صحنه دلخراش را مشاهده کرد… وی با دیدن گرگانی که برای قتل امام حسین(ع) در آنجا جمع شده بودند به «عمر سعد» نهیب زد: “وای بر تو ای عمر! آیا ابا عبدالله را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟” قطرات اشک عمر سعد بر گونه اش جاری شد اما پاسخی نداد و روی از زینب برگرداند! زینب(س) فریاد زد: “وای بر شما! آیا مسلمانی میان شما نیست؟” هیچکس جواب نگفت. شمر بر سر یارانش فریاد کشید: “چرا این مرد را منتظر گذاشته‌اید؟!” و دستور داد که یکی از آنان کار را تمام کند. «خولی بن یزید» با شتاب از اسب فرود آمد تا سر مبارک آن حضرت را جدا کند، اما تا به امام(ع) نزدیک شد بر خود لرزید و نتوانست. شمر گفت: “بازوی تو ناتوان باد! چرا می‌لرزی؟” آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن رأس مطهر امام(ع) رهسپار گودال قتلگاه شد… زیر خنجر بود، اما دیده باز/ اشک او بر گونه، سرگرم نماز اشک او می‌شُست خونِ گونه را/ شرمگین می‌کرد این گردونه را در دل گودال کرد از بس سجود/ شد ز فرط سجده چشمانش کبود یک نفر «پهلو شکسته» در برش/ کیست یارب این، به غیر از مادرش؟ مادرش آمد و لیکن مضطر است/ بر گلوی تشنهٔ او خنجر است خنجر از بس بوسه زد بر حنجرش/ رفت تا گردون صدای مادرش… ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛ و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. ۲. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی‌القربی، ۱۳۷۸. ۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفته‌اند از جزوه آموزشی آداب مرثیه‌خوانی با عنوان طنین عشق؛ تهیه و تنظیم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref