یکدستگی که با حذف یک دست به دست بیاید، صدایی نخواهد داشت. نسبت نظام و اصلاح طلبان 📝 سید آرش وکیلیان 📬 بازنشر از https://ble.ir/generalist امروزه از دو سو ، هم جریان اصولگرا و هم جریان برانداز در صدد حذف جریان و گفتمان موسوم به اصلاح طلب هستند و من به عنوان شخصی که هیچ وقت اصلاح طلب نبودم و حتی دوم خرداد هم به خاتمی رای ندادم، این مطلب را می نویسم. مسأله حضور اصلاح طلبان در برنامه های صدا و سیما ، انتخابات مجلس و سایر مناصب را باید در کلیت ادراک رابطه متقابل آنها و نظام فهمید. اصلاح طلبان یک گفتمان و یک جریان اجتماعی گسترده هستند که نسبتشان با نظام انتفاعی است . یعنی عمدتا هر جا نظام به نفعشان باشد با آن همراهی دارند و می کوشند طوری در نظام حضور داشته باشند که منافع سیاسی و اقتصادی شان حفظ شود. از سوی دیگر بخش بزرگی از طبقه متوسط شهری که نسبت مشابه منفعت گرایانه با نظام دارند ، آنها را پشتیبانی میکنند. بر اساس نتایج انتخابات سال ۹۶ میتوان این جمعیت را حداکثر تا ۲۴ میلیون نفر برآورد کرد. البته بخشی از آنها که طبقه یا اقشار فرودست تر هستند، چسبندگی گفتمانی کمتری با اصلاح طلبان دارند. خب با احتساب نتایج انتخابات ۱۴۰۰ و تجمیع آرای رییسی ، رضایی و قاضی زاده باز به حدود ۲۴ میلیون نفر می رسیم. یعنی در بهترین حالت و غیبت اصلاح طلبان، آرای اصلی و جذبی اصولگراها هم همین قدر است. این درحالی است که کل رای دهندگان واجد شرایط ۶۰ میلیون نفر است. سوال این است که آیا نظام جمهوری اسلامی می تواند بدون آرای آن ۲۴ میلیون نفر کار خود را ادامه دهد. از حیث حفظ قدرت بله می تواند از حیث پیشبرد سیاست در متن جامعه خیر نمی تواند. ممکن است برخی بزرگواران بگویند ما چه تکلیفی در برقراری ارتباط با بدنه جامعه داریم. فکر میکنم برای متشرعان و ولایت مداران نوع تعامل امیرمومنان با جامعه خود از این حیث گویا باشد. ایشان تمام تلاش خود را کرد تا جریان مذبذب و منفعت طلب عراق به رهبر اشعث کندی را با خود حفظ کند و در این راه تا مرحله تزویج دختر اشعث با پسر خود هم پیش رفت. نظام برای پیشبرد امور خود، نه فقط حفظ قدرت، باید بتواند اصلاح طلبان را حفظ کند وگرنه تدریجا به نقطه ای خواهد رسید که یک عده در حکومت کار خودشان را می کنند و حامیانشان هم برای آنها کف می زنند و تکبیر میگویند. یک عده دیگر هم در جامعه راه خودشان را می روند و اگر بتوانند چوب لای چرخ نظام می گذارند. براندازان هم میکوشند مدام این شکاف را تشدید کنند تا جایی که جامعه دو قطبی شود و تمام نیروی حکومت در کنترل جامعه تلف گردد. عده ای خواهند گفت چنین حکومت چند دسته ای به اهداف خود نخواهد رسید، به نظرم تجربه دو سال اخیر به آنها که در حکومت فعال هستند نشان داده که یکدستگی سرابی بیش نیست و عملا نه مجلس ما یکدست شده و نه دولت. بلکه یک تشتت پنهان مانع از تصمیم‌گیری های اساسی گشته است که نمونه آن برنامه هفتم توسعه می باشد. یکدستگی که با حذف یک دست به دست بیاید، صدایی نخواهد داشت. از آن سو براندازان هم طبق معمول خود را سر کار می گذارند که از تضعیف اصلاح طلبان خوشحالند. تا وقتی محور براندازی دو جریان سلطنت طلب و سازمان مجاهدین خلق اند ، نظام جمهوری اسلامی ولو با حمایت اقلیت جمعیت جامعه به پیشبرد امور خود مشغول است و کشمکشهای بی حاصل برایند مدیریتی را تضعیف خواهد نمود.