آقای وزیر دیشب زنگ زد. با بغض. با صدای لرزان. تازه از تشییعجنازه برگشته بود. گفت زنگ زدم یادآوری کنم برای سیدرضی نماز شب اول قبر بخونی.
پرسیدم: چقدر میشناختیش؟
گفت: کتابمو نوشتی؛ نمیدونی؟
پاککن کشید روی ردپاهای سیدرضی که با اسم مستعار بهم گفته بود. خاطرات روزهایی که در سوله پشتیبانی بهعنوان وزیر قلابی کار میکرده.
بهش گفتم بیا و قبول کن ازت رونمایی کنیم!
خندید: بذار برا وقتی که رفتم پیش مصطفی صدرزاده و ابوعلی؛ اونوقت هم برا من بهتره هم برا تو!
از دیشب دارم به این فکر میکنم گمنامی چه طعمی دارد که بعضی در آن غرق شدهاند؟!
✍🏻محمدعلی جعفری
▫️[نویسنده کتاب وزیر قلابی]