دستشان باز شدآلوده به خون،جانی‌ها بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا کم نبودند در این خاک جای‌هرقطره‌خون،صدگل‌ازاین‌باغ‌شکفت کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟ آرزو داشت به یاران شهیدش برسد رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها برسانید به آنها که پشیمان نشوند ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها غیرت‌است این‌که همه‌پیر وجوان می‌بندند گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها انتقامش‌به خداازحججی‌سخت‌تراست وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها! راهی قدس شده لشکر آزادی قدس این خبر را برسانید به http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون