🔎مغز استخوان یا استخوانی گلوگیر به نام دین/ جای خالی دین در سینما به عنوان بخشی از راه حل نه صورت مساله ▫️مغز استخوان فیلمی ایرانی است که توسط حمیدرضا قربانی در سال ۱۳۹۸ ساخته شده و در سی و هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر اکران شد. این فیلم به دلیل شیوع ویروس کرونا، در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ به اکران عمومی درآمد. از مردادماه سال جاری نیز در پلتفرم‌های نماوا، فیلیمو و روبیکا نیز، اکران و بازنمایش مجازی این فیلم صورت گرفته است. بازیگران قابلی همچون جوادعزتی، بابک حمیدیان، پریناز ایزدیار، نوید پورفرج و بهروز شعیبی هم در این فیلم، ایفای نقش کرده‌اند. ▫️داستان این فیلم سینمایی درام و اجتماعی، درباره بهار(پریناز ایزدیار) مادری است که پسرش پیام به بیماری سرطان مبتلا شده و پزشکان، تمام راه‌های ممکن برای بهبودی پیام را رفته‌اند اما هیچ راهی برای درمان او غیر از استفاده از بانک خون بند ناف پیدا نکرده‌اند. این درحالی است که بهار از همسرش(جواد عزتی) جدا شده و با همسر فعلی خود حسین(بابک حمیدیان)، زندگی می‌کند. از طرف دیگر پدر پیام(جوادعزتی) به جرم قتل و تجاوز تا یک ماه دیگر اعدام خواهد شد. بهار مجبور می‌شود برای به دنیا آوردن فرزند جدید خود، علی‌رغم میل قلبی خود و همسرش، از هم جدا شوند تا بار دیگر با پدر پیام ازدواج کند... ▫️این سناریو اگرچه به لحاظ دراماتیک بودن و خط تعلیق، دارای کشش بالا و جذابیت ویژه‌ای است اما سوال اینجاست که چه انگاره‌ای را در متن و فرامتن خود به ذهن مخاطب متبادر می‌کند؟ گره زایی و گره زدایی جذاب و پرکشش، هنر فیلمنامه و کارگردان است اما به چه قیمتی؟ آیا جز این است که را به تصویر کشیده‌ است و شریعت را مانع یا دست کم مقابل حیات مطرح کرده است؟ ▫️بارها در طول فیلم شاهد هستیم که به شرع و قانون طعنه می‌زند و باورهایی همچون "توکل به خدا" و "دعا برای شفای بیماران" را امری بی‌خاصیت و زبان مادربزرگ ها معرفی می‌کند. تحقیر و ناتوانی و دست بسته دین در سایه سنگین علم و دانش را در دیالوگ بهار با پزشک معالج کاملا می توان حس کرد. از طرفی قانون را امری دست و پاگیر دانسته و به دلیل خطاهای متعدد سیستم قضایی و حقوقی، دور زدن و عبور از قانون را روا و صواب به تصویر می‌کشد که در جابجایی تاریخ طلاق و عده شرعی بهار از طریق رانت قضایی قابل مشاهده است. ▫️وقتی که وکیل دادگاه برای بهار، غیرشرعی بودن این نوع ازدواج را بدلیل تمام نشدن عده شرعی او متذکر می‌شود، بهار نیز مملو از احساسات و هیجان با پیش کشیدن اهمیت حیات و زندگی فرزندش و زمان نزدیک اعدام مجید(همسرسابقش)، تصویر دیگری از مانع و دست و پاگیر بودن شریعت را به مخاطب منتقل کرده و مجوز عبور از احکام دین را با همراهی و البته اکراه وکیل دادگاه صادر می‌کند. ▫️صحنه و سکانس دیگری که نشان از تقابل دین و زندگی در مغز استخوان دارد، بخش پایانی است که بهار برای ملاقات شرعی با مجید، وارد زندان می‌شود و چادر مشکی به سر می‌کند و طول سالن را با حرکت آهسته کارگردانی شده و "کاراکتری چادری" طی می‌کند. از که بگذریم، دست ردی که مجید به سینه بهار می‌زند محل تامل است. مجید که نماد جنون و تیمارستان و تا آن زمان متهم به قتل بود، فاز برمی‌دارد و با منبری غرا و زبانی بدون لکنت و عاری از بیماری احتمالا بدلیل مصرف قرص اعصاب، به بهار درس و شریعت می‌دهد! ▫️فارغ از این تقابل های مهندسی شده و دراماتیک میان دین و قانون و زندگی در فیلم مغز استخوان و پایان بازی که به سبک اصغرفرهادی شاهد بودیم و تکلیف چندین نفر و مساله که در انتهای فیلم مشخص نشد، تمام سخن اینجاست که چرا در سینمای جمهوری اسلامی ایران، دین به عنوان صورت مساله و چالش درماتیک مطرح می‌شود نه به عنوان بخشی از راه حل؟ ▫️چه بسا یکی از تعریف های کاربردی برای سینمای دینی این باشد که در سناریوها و پیرنگ‌های داستانی، دین را به عنوان و در یک کلام، "بخشی از راه حل" در پرده نهایی فیلم‌ها طرح نماییم. روشن است که انگاره‌سازی از دین و سایر کلان روایت‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در همین فیلم و سریال ها صورت می‌گیرد و تثبیت و تعمیم داده می‌شود. ✍علیرضامحمدلو 🆔@asre_tabyin