🔎فهم کاریکاتوری و متد موزاییکی یک حوزوی دگراندیش(۱) ▫️روش شناسی می‌گوید؛ در فهم متون اگر تمرکز منفصل در تک گزاره‌ها داشته باشیم، مبتلا به درک جزء در غیاب کل می شویم و معنای منظومه‌ای و یکپارچه و دلالت کلان سخن را از دست می‌دهیم. دلیل روشن هم این است که با هر سنت کلاسیک یا مدرن معرفتی، اگر بخشی را بدون بخش های متمم و مکمل و مفسر متصل یا منفصلش، اُبژه قرار دهیم، دچار قرائت گزینشی با نارسا و منفصل از مکمل ها و متمم ها و مفسرها خواهیم شد. پر واضح است که تاریخ، شخصیت و گاهی حتی متون دینی را هم اگر در تک گزاره هایش بدون شان نزول و قبل و بعد، مطالعه کنیم، دچار اعوجاج و و غیرمنضبط و دور از مراد متکلم و دلالت اصلی ماجرا خواهیم شد. 🔸بعنوان مثال وقتی عباراتی از صحیفه امام راحل را بدون پیوست مقام و ضرب قراین مفسر و به سبک تقطیع و برش های امروزی قرائت کنید، خوانش شما همینقدر مبتذل خواهد بود که خمینی کبیر را که از سال ۴۲ تا ۵۷ بدون هیچ اقدام نظامی، قیام مردمی را به ایستگاه ۲۲ بهمن رسانید، اهل تنش و تک روی، خطاب کرده و بودن را همین مقدار سطحی و بدون درک الزامات پیچیده حکمرانی در عینیت، اهرم دیکتاتوری ترجمه می‌کنید. 🔸امام حداقل در سه ساحت روشن نشان داد که به مردم و نگاه نخبگانی، اعتقاد راسخ دارد و پای این باور هم هزینه داد. در ساحت ساختاری، تفکیک قوای سه‌گانه را ذیل ولایت فقیه پذیرفت و پای نهادهایی همچون مجمع تشخیص و شورای نگهبان‌ را هم امضا کرد. یک دیکتاتور(به زعم نارسای شما) آیا تن به ساختارهای پیچیده و پر‌وتکل های محدویت‌زا در ساحت حکمرانی می دهد؟ 🔸در عرصه مدیریتی هم افرادی را پذیرفت که به جد با بودنشان مخالف بود اما فهم نخبگانی و شورای همراه انقلاب را صحه گذاشت و زیر بار انتخاب بازرگان، بنی صدر و منتظری هم رفت. مدیریت نخبگانی کشور برای امام، یک مانیفست جاری بود نه یک ژست و شعار ابتدایی از نهضت که حتی در حساس ترین لحظات میدان هم علی‌رغم میل باطنی و به تبع مشورت نخبگان، را نوشید. جای سوال اینجاست که چگونه می توان چنین شخصیتی را دیکتاتور خواند الا کسی که بدلیل مدل مطالعه تفننی یا گعده‌ای، تاریخ را گزینشی، کات خورده و سکانسی متوجه شده و تک گزاره هایی را برای اثبات فرضیه اش برجسته سازی نماید و جنگ تحمیلی بیش از ۲۰ کشور علیه ایران را هم نتیجه ماجراجویی و تفکر تنش‌زای امام راحل تلقی کند! 🔸آیا رواست که ارتباطات با ساواک و سیا و مرام منافقانه و مارکسیستی اش را مطابق اسناد تاریخی در نظر نگیریم و تندروی و جنایت های بعد انقلاب او را هم پای تندروی و تندخویی امام(العیاذ بالله) با این شخصیت معلوم الحال بنویسیم؟ برای اثبات فرضیه غلطتان تا کجا قرار است که دنده معکوس بکشید جناب اکبرنژاد که حتی محاکمه و را که سیزده سال پابه‌پای شاه معدوم در قامت نخست وزیری علیه مردم و اسلام خیانت و جنایت به خرج داد، زیر سوال ببرید و امری بیهوده و ناشی از تنش‌زایی بخوانید! 🔸در عجبم از اینهمه فهم گزینشی و پازل های آشفته شما که به دلیل بساطت زیاد و سادگی بیش از حدش، هیچ حس علمی و فقهی را جهت پاسخگویی تحریک نمی کند. شما دچار شده‌اید که یکدفعه از عرش تحول در حوزه، به فرش انسداد حکومت داری در عصر مدرن، شیفت وضعیت داده اید. 🔸فهم شما از مدرنیته و مقهور شدنتان مقابل ماشین غرب هم حاکی از ضعف شناختی شما در تفکیک سه ساحت مبانی، مسائل و نتایج غرب است که شما در نهایت سادگی فقط برخی نتیجه‌های بسته‌بندی شده را در غیاب مبانی و فرایند شکننده و مبتلا به تعارض غرب می‌بینید و همچون یک شبه انجمنی، قائل به عدم امکان حکومت اسلامی در عصر حاضر شده اید. جالب است که تئوریسین پایان تاریخ هم بعد از شکست های متعدد جریان غرب و لیبرالیسم در منطقه و جهان در ساحت های سیاسی و اقتصادی، طی مصاحبه ای این نظریه اش را پس گرفت و وضعیت جهان متجدد را در ثبات و بقا با توجه به ارتشی و میلیتاریستیک شدن نسخه های آمریکا برای جهان امروز، مبتلا به تردید و امتناع دانست. ادامه دارد... ✍علیرضامحمدلو 🆔 @asre_tabyin