از خود نشان نمی‌دادند. کاش روزی متن‌های مذاکراتی منتشر شود و مردم ببینند چگونه تیمی که برای رفع تحریم رفته بود، به طرف خارجی اطمینان می‌داد نباید قانون را جدی بگیرند؛ اما غربی‌ها به آنها یادآوری می‌کردند که قانون مهم است و ما نمی‌توانیم آن را جدی نگیریم! این را البته قبول دارم که قانون اقدام راهبردی برنامه بسیاری افراد را در ایران به هم ریخت. در مذاکرات نهان با دولت بایدن اطمینان داده بودند که به سرعت برجام را احیا خواهند کرد بی آنکه قدرتی تولید کنند، ضمانتی بگیرند یا از آمریکا بخواهند خسارت دوران ترامپ را به نحوی جبران کند. قانون، امکان زد و بند با بایدن را از آنها گرفت. قانون اقدام راهبردی اجازه یک توافق بد را از ظریف و تیمش گرفت. مرد توافق خوب هم که نبودند. ناچار به ناسزا گفتن و کف بر دهان آوردن افتادند که هر لحظه گوشه‌ای از آن بیرون می‌زند. یک بار علیه شهید سلیمانی، بار دیگر علیه شهید فخری‌زاده و این بار هم علیه دکتر محمدباقر قالیباف. اینکه ظریف می‌خواست یا می‌توانست کاندیدای ریاست‌جمهوری شود را نمی‌دانم. اما می‌دانم که اگر کاندیدا می‌شد، بسیار بعید بود که کارش به روز انتخابات بکشد. نه پرونده و سابقه‌اش، و نه اعصاب و رفتارش، احتمالاً چنین امکانی به او نمی‌داد. لذا خویشتن‌داری و کناره‌گیری در کار نبوده. قصه چیز دیگری است. من اکنون مشاور رئیس مجلس هستم و لذا نمی‌توانم به حقیقت و آنچنانکه که شایسته است درباره او سخن بگویم. بارها به فکر افتاده‌ام که این کار را کنار بگذارم تا حداقل بتوانم مانند گذشته درباره آنچه می‌بینم و می‌فهمم با برادران و خواهرانم سخن بگویم. یکی از چیزهایی که روزگاری آرزوی سخن گفتن آزادانه درباره آن را دارم همین است که چرا غربگرایان در ایران چنین از امثال قالیباف کینه در دل دارند و چرا هنگام سخن گفتن درباره او، حتی مراعات ادب ظاهری را هم نمی‌توانند بکنند. اما این جمله را اجازه بدهید بگویم. قالیباف اگر اهل فدا کردن منافع کشور پیش پای بازی‌های سیاسی بود هرگز به سراغ تصویب قانونی مانند قانون اقدام راهبردی در آستانه انتخابات نمی‌رفت. بسیاری همان روزها به ما هشدار دادند که آغاز غنی‌سازی ۲۰ درصد، راه‌اندازی کارخانه اورانیوم فلزی، توقف پروتکل و … ریسک‌های سیاسی بزرگ دارد و برای آینده سیاسی قالیباف خطرناک خواهد بود. همیشه به این حرف‌ها می‌خندید. دکتر محمدباقر قالیباف بیش از ۵ ماه در خفا جنگید تا مقدمات تصویب این قانون در عالی‌ترین سطوح نظام فراهم شود. باور داشت که برای توافق خوب، باید قدرت تولید کرد. مانند برادر شهیدش حاج قاسم سلیمانی می‌گفت مذاکره بخشی از مبارزه است والا جز تسلیم حاصلی نخواهد داشت. ظریف و روحانی باور نمی‌کردند چنین قانونی حتی تصویب شود چه رسد به اینکه اجرا شود و باطل بودن فکر و استراتژی آنها را برملا کند. یک جمله هم اجازه بدهید درباره شهید فخری‌زاده بگویم. درباره ایشان البته دوستان و نزدیکانشان باید سکوت را بشکنند و کمی با مردم سخن بگویند. تا جایی که من می‌توانم بگویم آن شهید عزیز تمام عمر از دست کسانی مانند ظریف و روحانی در رنج بود و این اواخر مانند حاج قاسم، آرزوی رفتن و خلاص شدن می‌کرد. یکبار در حضور دوستی دیگر از خود ایشان شنیدم که می‌گفت امثال این جماعت کسانی هستند که از فشار و تجاوز دشمن لذت می‌برند و اگر فشار کم شود، دادشان به هوا بلند می‌شود! تعبیر دقیقش البته چیزی بود که اینجا نمی‌توانم نقل کنم. رحمت الله علیه. انتهای پیام/5496