بسیار آموزنده ✅📝روزی زنی با شوهرش غذا میخورد. فقیری درب خانه را زد. زن بلند شد.وغذایی برداشت تا به او بدهد. شوهرش مانع شد تا اینکه جر و بحثشان بالا گرفت و کارشان به طلاق کشید. سالیان سال گذشت و زن،با کسی دیگر ازدواج کرد. روزی با شوهر دومش غذا میخورد که فقیری در خانه را زد. مرد گفت: ای زن غذایی برای فقیر ببر. زن فورا بلند شد و غذا را برد امازن با چشمانی پر از اشک برگشت. شوهرش گفت چه شده ای زن. زن گفت: این فقیر که در خانه آمده شوهر قبلی من است. مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت: من هم همان فقیری هستم که آن روز به در خانه شوهرت آمدم. هیچ گاه زمانه به یک شکل نمی چرخد. 👳حواسمان باشد که چه بودیم...چه هستیم...وچه میشویم درب دنیا هیچوقت روی یک پاشنه نچرخیده 👳 https://eitaa.com/asstan