📜 من در یک خانواده مذهبی و سنتی پرورش یافته ام و از این بابت خدا را شکر می کنم. من و خواهرم از همان دوران نوجوانی که قبل از انقلاب بود، چادر مشکی می پوشیدیم. خاطره ای از آن سال ها دارم. عید سال ۱۳۵۶ بود که قرار شد همراه خانواده با قطار از تهران به اهواز برویم. خانه عمه بزرگم آنجا بود و ما چند سال بود که آنها را ندیده بودیم و از اینکه به مسافرت می رفتیم خیلی خوشحال بودیم. خدا بیامرز مادربزرگم و مادر و خواهرم و مرحوم پدرم و دو برادرم در ایستگاه قطار، منتظر بودیم که اعلام کنند تا سوار شویم. در همین موقع آقایی با نگرانی به طرف ما آمد و از مادرم سوالی کرد. او تبریزی بود و به ترکی به مادرم گفت: « نیه جره جییب سیز» مادرم متوجه صحبت او نشد و به مادربزرگم که ترک زبان بود گفت ببین این آقا چه می گوید؟ معلوم شد که آن آقا با دیدن ما چهار خانم که همه مان چادر مشکی پوشیده بودیم نگران شده بود که شاید ما عزاداریم که مادربزرگم گفته بود برای سفر نوروزی به اهواز برای دیدن دخترم و خانواده اش می رویم. معنی سخن آن آقا این بود: «چرا شماها سیاه پوشیده اید ؟» بعد از گذشت چهل و شش سال از آن موقع هنوز این خاطره را برای هم تعریف می کنیم. آن موقع چادر مشکی پوشیدن بخصوص از دختران نوجوان و جوان آن هم در ایام عید نوروز خیلی تعجب آور بود. 📝 شکوه شکری کریملو متولد سال ۱۳۴۴ شیراز 〰🔹〰🔹〰🔹〰 بانوی مهربان خاطرات زیبای شما از موضوع حجاب وچادر ، زیارت و سفر اربعین خود را برای ما ارسال بفرمایین تا بانام شما درکانال قرار داده شود @astanee_mehr 🌐 مابانوان هستیم ان شاء الله ---------------------------------- @astanehmehr