4_5895711348205029806.mp3
11.42M
برشی از قصه دیشب👇 زینب فعالیتهای انقلابیش را درمدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد روزنامه دیواری مینوشت سرصف قران میخواند با کمونیستها ومجاهدین خلق بحث میکرد حتی کتکش زده بودند .... 🍂 مینا و مهری آزادی ببشتری داشتند و به کلاس های آقای مطهر میرفتند و دنبال خودسازی اخلاقی میرفتند زینب بخاطر حرف امام هردوشنبه وپنج شنبه روزه میگرفت .....زینب میخواست حوزه علمیه برود ولی ۱۲ ساله بود و باید صبرمیکرد 😔 خواب دیدم درحیاط خانه شرکتی باز شده و یک آقای بی دستی وارد شد و گفت برای علی اکبرحسین روسریت راسبز کن ....و من دیگربخاطرجعفر روسری مشکی راکنارگذاشتم ... 🌻داستان دختری از تبار نور 🍁🍃🍁🍃🍁🍃 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr