گاهی باید نفس کشید گاه باید لحظه‌ای تامل کرد گذر بی وقفه عمر را گاه باید که لب پنجره‌ای بنشینی چشم دوزی به راهی که تو هم منتظری آری ! منتظر چه جمله‌ی غریبانه ای است برای تو و چه جمله‌ی عجیبی است برای من گاه از خود می‌پرسم یعنی من منتظر هستم ؟!... اصلا انتظار یعنی چه ؟ منتظر یعنی کی ؟ یعنی آنکه بی خیال ماه رویت طی کنم عقربه ها را ؟ یعنی تو نباشی و مرا غم نبرد ؟ بغض ندیدنت نشود سنگ ؟ نبرد راه نفس بر گلویی که تمنای تو نیست ؟ کدام جمعه تب کرد لحظه هایم که تو را دیده‌ام و نشناختم ؟ اصلا شد برخیزم و گرد از سر راه دلم بردارم؟ راهی که باید گذر گاه تو می‌بود اما... من خودم را وسط این بازی پر حاشیه گم کردم بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت بیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم   📝 فاطمه پاکدامن 🔶🔹🔸🔹🔶 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr