امروز که خورشید سر از شرق برآورد از کعـبۀ جان، قـبلـۀ هـفـتم خـبر آورد یعـنی شب تنـهـایی ما را به سر آورد با خود خبر از «نجمه» و قرص قمر آورد »وَالشَّمس» بخـوانـید سـر راهِ مـدیـنه تا از همه کـس دل بِـبَـرد مـاهِ مـدیـنـه ********* بند دوم ********* این شمس شموس است که از راه رسیده صد بـار به پـابـوسی او، مـاه رسـیـده این «فتح قریب» است سحرگاه رسیده با پرچـمی از «نَـصرُ مِنَ الله» رسیده ای نجمه! که مادر شده‌ای، مادر خورشید امروز ببـین نور جهـان‌گستر خورشید ********* بند دوم ********* این حجّت هشتم که به عصمت دهمین است سوگند به قرآن که «اولی الاَمر» همین است این روح ولایت که امان است و امین است در سایه‌اش آسوده زمان است و زمین است »در پرده نگویم سخن خویش، عَلَی الله« بی‌مهر رضا کس نبرد سوی خـدا راه ********* بند سوم ********* ای آمده پـابـوس بـزرگ آیت هـسـتی! در گوشۀ هر صحن و رواقی که نشستی قـفـل دل خود را به کـدام آیـنه بـستی؟ یک لحظه بیندیش که مهمان که هستی؟ مهمان سر سفـرۀ لطف و کرمِ دوست جـان و سَرِ ما بـاد فـدای حـرم دوست ********* بند چهارم ********* مـاه آیـنـه پـیـش حـرم از دور بـگـیرد خورشید از «ایوان طلا» نور بگـیرد یک بوسه ز درگاهش اگر حور بگیرد، فـیـروزه‌ای از شهـر نشـابـور بگـیـرد فـیروزه نه، یک سلـسله دُرِّ سخنِ ناب روشن‌تر از آئینه و جان‌بخش‌تر از آب ********* بند پنجم ********* هر گوشۀ این روضه، رفیع‌ُالدَرَجات است این گنبد زرین نَه، که این چتر نجات است این پنجره فولاد نه، این نبض حیات است این قبلۀ دل‌های «یُقیمونَ صَلوة» است گر بر سر شرطی که «رضا» گفت، بمانیم »هر شب شبِ قدر است، اگر قدر بدانیم« ********* بند ششم ********* سرچشمۀ شور و هَیجان است خراسان آرامِ دل، آرامـش جـان است خـراسان بیـدارگـرِ روح و روان است خراسان آئـیـنه‌ای از بـاغِ جـنـان است خراسان اینجا تویی و خـلـوت اُنـسی و دعـایی یـادت نرود ای دلِ مسکـین که کجایی ********* بند هفتم ********* اعجاز مسیحا کند این روضه نسیمش یادآور گل‌های بهـشـتی‌ست شـمـیـمش پـروانه به زُوّار دهـد دسـت کـریـمش »دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش جـایی نـنـوشـتـه‌ست گـنـه‌کـار نیـایـد« حـیـف است کسی در حـرم یـار نیـاید ********* بند هشتم ********* وقـتی به سـلام آمـده‌ای بـا دل خـسـتـه صدبار اگر تـوبه شکـسـتی و شکـسته بر روی تو باز است هزاران دَرِ بسته ای روبه‌روی حضرت خورشید نشسته هر کس که گره زد به ضریحش دل خود را حل کرد به یک آهِ سحر مشکل خود را ********* بند نهم ********* باز «آمـدم ای شـاه، پنـاهم بده» اینجا پروانۀ «یک لحـظه نگاهم بده» اینجا تـأثـیـر به شب‌نـالـه و آهـم بـده ایـنجـا شـرمـنـده‌ام از آیـنـه، راهـم بـده اینـجا هر چند مرا گوهر اخلاص «حِسان» نیست اشک مَنِ دل‌خسته کم از نامه‌رسان نیست ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 للینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹