پشتِ زمین شکست و دلِ آسمان گرفت بی‌تو بهار، حال و هوایِ خـزان گرفت گـفـتـیم می‌رسی و شـبِ عـیـد می‌رسـد دردا نـیـامـدی و دلـم بـیـکـران گـرفـت خوشبخت آن کسی که سرِ سفره‌ات نشست از خیمه‌گاهِ عرشیِ تو آب و نان گرفت گریان، ورق زدی و دریغ از دعایِ عهد پـرونـدۀ معـاصیِ ما از تو جـان گرفت عالم، عجوزه‌ای که زمین‌گیر و ناتوان از دست‌هایِ گرم تو؛ تاب و توان گرفت در آرزویِ ایـنـکـه بـه تـو اقـتــدا کُــنـد کـعـبه دلش گـرفت و نوایِ اذان گرفت ** برگرد و بیـقـرار بگـو: جـدّیَ الحـسین جدّی که تیر؛ پیکـرِ او را نـشان گرفت سـالارِ زینب از نفس افـتاد روی خاک گودال، گریه کرد و غمی بیکران گرفت «سر» را گرفت خنجر و تحویلِ نیزه داد ضرْباتِ نعل، از بدنش استخوان گرفت از حال رفت حضرتِ زهـرا به قـتلگاه اینجایِ مرثیه، نفسِ روضه‌خوان گرفت اربــابـمـان بـدونِ کـفـن مـانـد عـاقـبـت این داغ؛ صبر از دلِ صاحب‌زمان گرفت! ✅ بررسی و نقد شعر👇 بیت زیر به دلیل رعایت قافیه مناسب تغییر داده شد؛ زیرا در این شعر حروف « روی» دو حرف «ان » است وکلمه «حال» نمیتواند با کلمات « آسمان؛ خزان، جان؛ نا و ...» هم قافیه باشد زیرا حروف روی باید از حروف اصلی کلمه باشد گـفـتـیم می‌رسی و شـبِ عـیـد می‌رسـد امـســال هم نـیـامـدی و حـالـمان گرفت 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹