بیش ازستاره زخم و، فلک در نظاره بود دامان آسـمـان ز غـمش پر ستـاره بود لازم نبــود آتـش سـوزان به خـیــمــه ها دشتی ز سـوز سیـنه زینب شـراره بود میخواست تا ببوسد و برگیردش ز خاک قـرآن او، ورق ورق و پـاره پـاره بود یک خیمه نیم سوخته، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه،چاره بود آزاد گـشـت آب، ولیـکـن هـزار حـیـف شد شیردار مادر و، بی شیرخواره بود چشمی، برآنچه رفت به غارت، نداشت کس امــا دل ربـاب، پــی گـــاهـــواره بـود یک طفل با فرات، کمی حرف زد ولی نشنید کس، که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابـر، چهـرۀ هر ماهـپـاره بود از دستها مپرس که با گـوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گـوشواره بود ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجه🌹🌹