آمدم! زانـو زدم گـریان، کـنار پـیکـرت تـازه شد داغ بـلایـایی که آمد بر سـرت ردّی از خون تو بر خاک و هنوز افتاده است نیزه‌هایی سرشکسته، سنگ ها، دور و برت مانـده حسرت بر دلم ایکاش برمی‌داشتم از قـفایت نیز چندین بوسه مثلِ حنجرت می‌سپردی کاش با دستِ خودت، دستِ رباب تا نـمی‌افـتـاد دستِ دیگـری انگـشـتـرت آتشی در سینه دارم بس که هنگام وداع حالت بغضِ حسن را داشت بغضِ آخرت خواهری کردم برایت؟ یا که نه؟! روز دهم سعی کردم که نباشم از سیاهی لشکرت راستی دروازهٔ ساعـات خیـلی بد گذشت بیشتر آنجا که رقصیدند پیـش خواهرت‌ شد سرازیر از نگاهم اشک، تا جریان گرفت قطره اشکی بر ستونِ نیزه از چشم ترت هیچ از حال پـسرهـایم نپـرسـیدم، تو هم شک ندارم که نمیگیری سراغ از دخترت! ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹