دیـگـر نـبـود فـرصـتِ راز و نـیـاز هـم حـتی شـکسـتـه بـود دلِ جـانماز هم درهم شـکسـت پـنجرۀ نـیمه‌بـاز هم تـا از شـمـا اجازه بـگـیـرم که باز هم با شـعـر بال و پـر بـزنم در هـوایـتان مـادر اجازه هـسـت بـمـیرم بـرایـتان؟ تا گـرگ‌هـای بـرّه‌نـمـا مـحترم شـدند مـردان مرد در صف پـیکار کم شدند بر دوری از مسیـر علی هم‌قـسم شدند چون بی‌اجازه وارد صحنِ حرم شدند دیوار و در حجاب شما شد که ناگهان یک رشته کوه با عظمت را کشان‌کشان از کـوچه‌های حادثـه بردند و بی‌قرار می‌سوخت از هجوم خزان، قامت بهار یک چشم سوی مسجد و یک چشم سوی یار افـتـاده بود از نفـس انگـار ذوالـفـقار داغت اگر که بر دل مولا نمی‌نـشست شاید که ذوالفقار هم از پا نمی‌نـشست بعد از تو شـهـر آیـنـه‌ها رو سیاه ماند یک عمر گریه‌های علی ماند و چاه ماند از بس بساط بی‌کسی‌اش رو به راه ماند نهج‌البلاغه مـاند و دعـا ماند و آه ماند دریـای ِدرد در دلِ نهج‌الـبـلاغه است داغِ تو شرح کامل نهـج‎الـبلاغه است احساس می‌کنم که دوباره محرم است با سیلِ اشک، فاصله‌ام با شما کم است حتی میان سفره به جای نمک، غم است آری عزایِ مادر گـل‌های عـالم است حبل‌المتین که رشته‌ای از چادر شماست فرهنگ نانوشـته‌ای از چادر شماست این رد پای کوچِ پرسـتـوست در بقیع شب‌گریه‌های لالۀ شب‌بوست در بقیع از هرچه بگذرم، سخنِ اوست در بقیع حالا چقدر حرف دوپهـلوست در بقیع پهلوی درد‌های تو، دنیا چه کوچک است با آن همه شکوه، تماشا، چه کوچک است 👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal https://www.astanevesal.ir/