جـامعه دوزخـی از مردم افراطی بود عـقـل قـربانی یک قـوم خـرافـاتی بود بـشر از لـطف خـداونـد مـکـدر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشـک، لالایـی بـی‌واژۀ مـادرهـا بـود گورِ بی‌فـاتحه، گـهـوارۀ دخـتـرها بود ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آنکه برشانه خود پـرچم اسـلام گرفت دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شرف هر دوجهان فاطمه تشریف آورد سـیـده، مـحـتـرمـه، مـمـتـحـنه، حـنّـانه حـانـیـه، عـالـمـه، اُمُّ النـجـبا، ریحـانـه عطر او آمد و عالم نفـسی تازه گرفت و به یمن قـدمش نـام زن آوازه گرفت شهـر با آمدنش عـاطـفـه را باور کرد زن به شکرانه او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیرکثیرش به دوعالم برسد تا عقـیق شرف الـشمـس به خاتم برسد مـادرانه به طرفـداری احـمد برخاست تا ابوجهـل سر عـقـل بیـاید، برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل «زهق الباطل» شد و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود دامن پـاک خـدیجـه ثـمرش فاطمه بود بنویسید که معصومه عصمت زهراست سنـد محـکـم اثـبـات نـبـوت زهـراست دخــتــری کـه لــقـب اُمِّ ابــیــهــا دارد پدرش بوسه به دسـتـش بـزند جا دارد ادامه این مثنوی در شعر بعدی👇👇 ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal