#امام_کاظم_علیهالسلام_شهادت
ادامه روایت از فایل فبلی
❇️ شیخ صدوق به نقل از علىّ بن محمّد بن سليمان نوفلىّ در خصوص احضار و تبعید امام کاظم از مدینه مینویسد که از پدرم چنين شنيدم:
لَمَّا قَبَضَ الرَّشِيدُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهالسّلام قُبِضَ عَلَيْهِ وَ هُوَ عِنْدَ رَأْسِ النَّبِيِّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم قَائِماً يُصَلِّي فَقُطِعَ عَلَيْهِ صَلَاتُهُ؛ زمانى كه هارون، موسى بن جعفر عليهالسّلام را دستگير كرد، آن جناب در حرم حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم در قسمت «بالاى سر» در حال نماز بود كه نماز ايشان را قطع كردند
وَ حُمِلَ وَ هُوَ يَبْكِي وَ يَقُولُ أَشْكُو إِلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَلْقَى و حضرت را، در حالى كه میگريست و میگفت: يا رسول اللَّه از اين وضع به شما شكايت میكنم، با خود بردند
وَ أَقْبَلَ النَّاسُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ يَبْكُونَ وَ يَصِيحُونَ مردم نيز از هر سو، گريه كنان و ضجّه زنان به سوى آن حضرت میدويدند،
فَلَمَّا حُمِلَ إِلَى بَيْنِ يَدَيِ الرَّشِيدِ شَتَمَهُ وَ جَفَاهُ و زمانى كه ايشان را نزد هارون بردند، او به موسى بن جعفر عليهالسّلام دشنام داد و بدى و بى احترامى كرد
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ أَمَرَ بِبَيْتَيْنِ فَهُيِّئَا لَهُ فَحَمَلَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عليهالسّلام إِلَى أَحَدِهِمَا فِي خَفَاءٍ وَ دَفَعَهُ إِلَى حَسَّانَ السَّرْوِيِّ وَ أَمَرَهُ بِأَنْ يَصِيرَ بِهِ فِي قُبَّةٍ إِلَى الْبَصْرَةِ فَيُسَلِّمَ إِلَى عِيسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ هُوَ أَمِيرُهَا وَ وَجَّهَ قُبَّةً أُخْرَى و شبانگاه دستور داد دو كجاوه آماده كردند و حضرت را پنهانى به يكى از آن دو منتقل نمودند، سپس، آن جناب را به حسّان شروى سپرد و به او دستور داد كه ايشان را به بصره برد، تا به عيسى بن جعفربن أبى جعفر (پسر عموى هارون و)- امير بصره- تحويل دهد
عَلَانِيَةً نَهَاراً إِلَى الْكُوفَةِ مَعَهَا جَمَاعَةٌ لِيُعَمِّيَ عَلَى النَّاسِ أَمْرَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهالسّلام و از طرفى هم كجاوه ديگر را در روز و آشكارا، به همراه گروهى به سمت كوفه فرستاد تا مسأله را به مردم پوشيده و مخفى بدارد
فَقَدِمَ حَسَّانُ الْبَصْرَةَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوْمٍ فَدَفَعَهُ إِلَى عِيسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ نَهَاراً عَلَانِيَةً حَتَّى عُرِفَ ذَلِكَ وَ شَاعَ خَبَرُهُ و حسّان نيز يك روز قبل از روز ترويه وارد بصره شد و ميانه روز و آشكارا حضرت را به عيسى بن أبى جعفر تحويل داد و به اين ترتيب قضيّه روشن شد و خبرش در همه جا منتشر گرديد
فَحَبَسَهُ عِيسَى فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ الْمَجْلِسِ الَّذِي كَانَ يَجْلِسُ فِيهِ وَ أَقْفَلَ عَلَيْهِ وَ شَغَلَهُ الْعَبْدُ عَنْهُ فَكَانَ لَا يَفْتَحُ عَنْهُ الْبَابَ إِلَّا فِي حَالَتَيْنِ حَالَةٍ يَخْرُجُ فِيهَا إِلَى الطَّهُورِ وَ حَالَةٍ يَدْخُلُ فِيهَا الطَّعَامُ عيسى نيز آن جناب را در يكى از اتاق هاى عمارتى كه در آن جلوس میکرد زندانى نمود و در را قفل كرد، و عيد قربان و مراسم آن روز چنان او را مشغول داشت كه ديگر از حضرت عليهالسّلام غافل بود، بطورى كه فقط در دو نوبت در را بر روى حضرت میگشودند، كه در يك نوبت آن، حضرت براى تجديد وضو، خارج میشدند و در نوبت ديگر براى آن جناب، غذا میآوردند
✅ يك سال آن حضرت نزد آن لعين محبوس بود، چون حبس آن حضرت نزد او به طول انجاميد، نامهاى به هارون نوشت كه: حبس موسى بن جعفر عليهالسّلام نزد من بطول كشيد، كسى را بفرست كه من او را تسليم او نمايم و الّا او را رها میكنم و ديگر حبس و زجر او را بر خود نمیپسندم
روایت است امام عليهالسّلام در مدت زندانی خود اینگونه مناجات میکردند که: خداوندا من پيوسته میخواستم کنج خلوتى و گوشۀ عزلتى و فراغ خاطرى ازجهت عبادت و بندگى خود مرا روزى كنی، اكنون شكر میكنم كه دعاى مرا مستجاب کرده و آنچه میخواستم عطا فرمودى «
شیخ صدوق ، عيون أخبار الرضا ج ۱ ص ۸۵، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج۴۸ ص ۲۲۱
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal