❇️ روایت اول : شیخ مفید می‌نویسد: مأموريت سندى آن بود كه حضرت ابو الحسن امام کاظم علیه‌السلام را بوسيله زهر، شهيد نمايد او هم حسب الامر زهرى در طعام ريخته و يا خرما را به زهر آلوده كرده به حضرت خورانيد امام علیه‌السلام از آن تناول نمود و سه روز پس از آنكه از شدت زهر، تب كرده بود بيش زنده نماند و جهانى را بر شهادت خود سوگوار ساخت و دنيا را به شكمخوارگان گرگ سيرت خوك طبيعت سپرد و خود پس از سه روز شهيد شد. هنگامى كه امام کاظم علیه‌السلام دار فانى را وداع گفت سندى علما و بزرگان شهر را كه از جمله هيثم بن عدى و ديگران بودند به خانه خود و در محلى كه بدن پاك يادگار زهرا به زهر جفا شهيد و آزرده گرديده دعوت كرد و به آنان دستور داد ببينند كه ابو الحسن علیه‌السلام به اجل خود از دنيا رفته آنان هم كه گواهان عادل از خدا برگشته بودند ديدند كه اثر جراحت و خفگى در وجود نازنينش ظاهر نيست گواهى دادند كه به مرگ طبیعی رحلت كرده بدن مطهر حضرت ابو الحسن علیه‌السلام را پس از شهادت گواهان از خانه بيرون برده بر پُل بغداد گذاشته و جار زدند اين است موسى بن جعفر است كه به اجل خود رحلت كرده مردم می‌توانند ب‏بينند و گفته ما را تصديق كنند. مردم دسته دسته می‌آمدند و كاملا دقت می‌كردند و پیکر مطهر آن حضرت مى ‏نگريستند و تصديق می‌كردند كه به اجل خود وفات يافته. در روزگار آن حضرت عده از مردم خيال می‌كردند آن حضرت همان قائم موعود است و زندان رفتن او را غيبت براى امام قائم مي دانستند و .... ادامه این روایت در فایل بعدی لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal