💠 🔻شیفت خدمتم بود و توی صحن مشغول راهنمائی زائرا بودم. به یه خانمی که حجاب مناسبی نداشت تذکر محترمانه ای دادم که حجابشون رو رعایت کنند. اون خانم بهش برخورد. اخم کرد و با سرعت از اونجا دور شد. چند دقیقه بعد با شوهرش که آدم درشت هیکلی بود،اومدند طرفم. 🔻شوهرش با قلدری جلوی من ایستاد.سلام کردم اما جواب نداد. با صدای بلند گفت: تو چکاره ای که به خانم من گیر دادی؟ 🔻گفتم: ایشون حجابشون در شان حرم نبود و من هم خادمم وظیفه ام اینه که تذکر بدم. با دست به سینه من زد و گفت: به تو ربطی نداره زن من چطوری میاد تو حرم! گفتم : آقای محترم لطفا مودب باشین... 🔻هنوز حرفم تموم نشده بود که پیش چشم زائرها سیلی محکمی تو صورتم زد. خیلی بهم برخورد و اشک تو چشمام جمع شد. 🔻بدون این که چیزی بگم راه افتادم سمت ضریح و خطاب به حضرت معصومه گفتم که من بخاطر شما امر به معروف کردم و سیلی خوردم... همین حین دیدم از وسط صحن، سر و صدای زیادی بلند شد. گفتم شاید کسی با اون مرد درگیر شده. با عجله خودم رو به جمعیت رسوندم و دیدم که عقرب پای خانم بد حجاب رو نیش زده. 🔻سریع با بقیه خادما جمع شدیم و رسوندیمش بیمارستان. فردای اون روز توی صحن مشغول خدمت بودم که دیدم شوهر اون خانم وارد صحن شد و مستقیم داشت میومد سمت من. 🔻با خودم گفتم حتما باز اومده دعوا کنه! اما وقتی به من رسید خیلی با ادب و بغض کرده سلام کرد. جویای حال خانمش شدم. گریه اش گرفت. باور نمی کردم با اون هیکل درشت و چهره خشن این طوری اشک بریزه! 🔻گفت: دیروز که دکتر اومد بالای سرش گفت اگه سم به بقیه جاهای بدنش سرایت کرده باشه حتما می میره. منم سریع خودمو رسوندم حرم و از خانم معذرت خواهی کردم. سراغ شما رو گرفتم که ازتون حلالیت بگیرم اما رفته بودین. 🔻گفتم : اشکالی نداره حالا خانمت بهتره؟! گفت : آره خدا روشکر. فکر کنم خانم بخشیدمون و بلا رفع شد. الانم اومدم که از شما حلالیت بگیرم چون ما از تهران اومدیم و امروز هم باید برگردیم. خم شد دستمو ببوسه که سریع دستمو کشیدم و گفتم اشکالی نداره من که بخشیدم. ان شاءالله خدا هم ببخشه. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال معارفی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔@astanfatemi