💠 خانمم پا درد شدیدی داشت به حدی که حتی نمی تونست چند لحظه روی پاش بایسته تا کارای خونه رو انجام بده. دکترها هم نمی تونستن علت درد رو تشخیص بدن. یه روز که شیفت خدمتم توی حرم حضرت معصومه بود اومدم لباس فرم رو بپوشم دیدم کثیف و نشسته است. خانمم گریه اش گرفت و عذرخواهی کرد که به علت پادرد نتونسته لباس ها رو بشوره. گفتم اشکال نداره خودم از حرم برگشتم، لباسهارو می شورم. خواستم از خونه بیام بیرون که خانمم صدام زد و با گریه گفت: تو که چند ساله خادم حرمی چرا از حضرت معصومه شفای منو نمی گیری؟! دلم شکست و با حالی خراب راهی حرم شدم. توی کفشداری که نشسته بودم با خودم خلوت کردم و تو دلم به حضرت گفتم: خانم اگه همسرمو شفا ندین دیگه نمیتونم اینجا بیام. چون مجبورم بمونم خونه و کارای خونه رو انجام بدم. شیفتم که تموم شد برگشتم خونه. دیدم که خونه مرتب شده و خانمم سرپاست و داره گریه می کنه! با تعجب رفتم سمتش و ماجرا رو پرسیدم. خانمم گفت: وقتی شما رفتی چند دقیقه خوابیدم. تو خواب یه خانمی اومد پیشم و دستی به پاهام کشید. به من گفت: کفشدار ما داره میاد. بلند شو خونه رو مرتب کن و بهش بگو ما از حال شما خبر داریم و غافل نیستیم! بعد از اون روز دیگه هیچ وقت خانمم پا درد نگرفت... 🔷🔸💠🔸🔷 کانال معارفی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔 @astanfatemi