🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله زمانی که تمام عاقلان ماندند در خانه پیاده راه افتاده به سویت هرچه دیوانه سه روز از اشک لبریزم، دلم در بین موکب‌هاست اگرچه غرق دلتنگی نشستم گوشۀ خانه سلامم با سلام زائرانت فرق دارد، آه! سلام من به سوی توست این شب‌ها اویسانه نگاهی کن که دوری از حرم سوزانده جانم را به دور از شمع، پر پر می‌شود این بار پروانه در این غربت به جز دیدار تو چیزی نمی‌خواهم کسی که آشنای توست، با دنیاست بیگانه شبیه چای پر رنگ عراقی‌ها چه خواهد شد؟ بنوشم از می‌ دیدار تو پیمانه پیمانه؟