صراط:
سیاه نمایی گسترده غرب علیه اسلام و ایران
مهم ترین انگیزه ها و اهداف غرب از سیاه نمایی علیه اسلام و ایران (هر سه هراسی) از جمله تلاش برای منفور نشان دادن دین اسلام و مذهب تشیع، جلوگیری از گرایش روزافزون جوانان غربی به اسلام، منفعل نمودن ایران اسلامی در تحولات منطقه ای و جهانی، جلوگیری از گسترش نفوذ منطقه ای ایران اسلامی در خاورمیانه، فروش تسلیحات بیشتر به کشورهای منطقه و در نهایت به تسلیم واداشتن ایران است.
پس از فروپاشی نظام دو قطبی، نظام بین الملل در دوران گذار خود قرار دارد. در این دوران گذار، مدعیان فرهنگ غربی بر این ادعا هستند که دیگر جایگزینی جز لیبرال دموکراسی برای جهان وجود ندارد اما برخی نظریه پردازان این اندیشه را رواج دادند که پس از سوسیالیسم، این بار اسلام می تواند فرهنگ لیبرال دموکراسی را به چالش بکشد. در این خصوص، می توان به آرای نظریه پردازانی چون ساموئل هانتینگتون[1] اشاره کرد که نظریة «برخورد تمدن ها» را مطرح کرد. دشمنان در این روش از «سیاه نمایی» علیه اسلام، تشیع و جمهوری اسلامی ایران (هر سه هراسی) به منظور دست یابی به اهداف خویش سود می برند. در سیاه نمایی، بیش از آن که دشمن در جستجوی تغییر نگرش های مردم جامعة هدف باشد، به دنبال تخریب وجهة حاکمیت و حاکمان جامعة هدف در اذهان مردم است؛ اما اسلام هراسی[2] با حمله القاعده در سال 2001 میلادی به برج های دوقلو در آمریکا قوت گرفت و نیاز به داشتن دشمن برای ایالات متحده تأمین گردید. این بار مسلمانان و اندیشة اسلام به جای بلوک شرق به دشمن آمریکا تبدیل شدند و اسلام هراسی و تروریست خواندن مسلمانان به «گفتمان غالب» غرب به خصوص ایالات متحده آمریکا بدل گشت.[3]
در خصوص شیعه هراسی و ایران هراسی باید گفت، غرب در یکی دو دهة گذشته از روش های سخت، نرم و هوشمندانه علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده است. در روش سخت بیشتر از تهدید و فشار نظامی، حمله مستقیم نظامی مانند آن چه در سال 1981 میلادی در طبس اتفاق افتاد، ترور، حمایت از حملة کشوری ثالث و کودتا استفاده می شود؛ اما در روش هوشمندانه با استفاده از تربیت نیروی انسانی ماهر بیشتر از ابزار همراهی دیگر قدرت ها، استفاده از ابزارهای اقتصادی، استفاده از عناصر قدرت نرم و هم زمان تهدید به استفاده از قدرت سخت و نظامی سود برده می شود.[4] در سیاه نمایی، مهم ترین اهداف آمریکا علیه تشیع و جمهوری اسلامی ایران آن است که اولاً بین مردم و حاکمیت فاصله ایجاد نماید؛ ثانیاً جایگاه منطقه ای ایران را تنزل دهد و ثالثاً فروش تسلیحات خود را توجیه پذیر نماید. نکته حائز اهمیت این که استفاده از گروه های تکفیری در سیاه نمایی غرب جایگاه ویژه ای دارد.
ریچارد هاس[5] در مقاله ای با عنوان «خاورمیانه جدید» می نویسد: «غرب این گونه نظر می دهد که ایرانِ در حال تبدیل شدن به قدرت منطقه ای، به دنبال آن خواهد بود تا با خارج کردن قدرت های فرامنطقه ای، خود جایگزین آن ها شود و دیگر دولت های منطقه را به پذیرش سیاست های خود مجبور نماید. از طرفی، قدرت هژمون هیچ گاه مایل نخواهد بود که هژمونی منطقه ای دیگری، آن هم در منطقة حساس خاورمیانه، شکل گیرد. هاس معتقد است عصر جدیدی در خاورمیانه آغاز شده که مهم ترین ویژگی آن پایان تسلط آمریکا بر این منطقه و تغییر آشکار موازنه قدرت به سود ایران است، تغییری که باید از گسترش آن جلوگیری کرد»[6]. همچنین پروژة ایران هراسی آمریکا در منطقه باعث شده است، برخی سران عرب علیه ایران موضع گیری کنند و یا خریدهای تسلیحاتی بی سابقه ای داشته باشند.
کاریل مورفی[7]، تحلیل گر مسائل سیاسی، در مطلبی با اشاره به یکی از اسناد منتشر شده در ویکی لیکس در خصوص درخواست پادشاه عربستان از آمریکا برای حمله به ایران می نویسد: «ملک عبدالله پادشاه (سابق) عربستان سعودی، بارها از آمریکا خواست تا به برنامه های مشکوک به ساخت سلاح هسته ای ایران حمله کند»[8] بنابراین، می توان گفت ایران هراسی به بی اعتمادی، نفرت، انزجار، حسادت، تبعیض، تعصب، نژادپرستی، ترس یا بیزاری به ایرانیان به عنوان یک گروه نژادی، قومی، زبانی و مذهبی پذیرفته شده در سراسر جهان اشاره دارد. همچنین شیعه هراسی به مجموعه ای از مطالعات نظری و یا اقدامات عملی علیه شیعیان اطلاق می شود که در پی ممانعت از برقراری ارتباطی صمیمی و برادرانه و تحقق وحدت اسلامی میان شیعه و سنی است. در نهایت این که غرب سه پروژه اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی (هر سه هراسی) را هم زمان و با اهداف گوناگون دنبال می کند. از سوی دیگر، برخی کشورهای منطقه نیز هم سو با غرب پروژه های ایران هراسی و شیعه هراسی را دنبال و خواسته یا ناخواسته به اسلام هراسی غرب کمک می کنند.
اهداف و انگیزه های غرب از سیاه نمایی گسترده علیه اسلام، تشیع و ایران
1- منفور نشان دادن دین مبین اسلام