دست هایم را جلو آوردهام، مانند کودکی که شیطنت کرده و آماده خوردن ترکه است. لحظه دردآوری است. از آن بد تر هم میشود اگر معلم، پدرم باشد! چرا که پدر تنها پناه من است.
ناگاه در دلم فریاد میکشم: پدددددر، مبادا ترکهام بزنی!
إِلَهِي لاَ تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لاَ تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لاَ يُوجَدُ إلاَّ مِنْ عِنْدِكَ
✍
#حیدر
#ابوحمزه