به صورتهاى گوناگونى میتوان «ولایت فقیه» را اثبات کرد. در اینجا به دلیل عقلى و نقلى در مسئله «ولایت فقیه» اکتفا میکنیم:
الف) دلیل عقلى
بیگمان از یکسو جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. از سوى دیگر مسائل حکومتى امورى نیست که از حوزه دین خارج باشد، بلکه عناصر جهانشمول دین در این زمینه به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارائه شده است و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمامدارى منعى نمیبیند، بلکه به مقتضاى حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حکومت را از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه اصلى آنرا صیانت از ارزشهاى الهى و آرمانهاى اسلامى و احکام شرعى بدانیم، عقل حکم میکند، بر قله چنین حکومتى میبایست کسى قرار بگیرد که به احکام الهى و وظایف دینى آگاهى دارد و میتواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب میشمرد، ولى اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره جامعه را لایق این مقام معرفى میکند.
به دیگر سخن، عقل حکم میکند که در رأس یک حکومت اعتقادى و آرمانى، باید شخصى قرار بگیرد که از آرمان آگاهى دارد و در شریعت اسلام، که آیین احکام و قوانین الهى است، مصداق چنین شخصى فقیهان هستند.
ب) دلیل نقلى
براى اثبات ولایت فقیه به روایات فراوانى استناد شده است که برخى از آنها عبارتاند از:
1. مرحوم صدوق از امام علی(ع) نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمود: «اللهم ارحم خلفایى»(خدایا! جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده)، از آنحضرت سؤال شد: جانشینان شما چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: «الّذین یأتون من بعدى یروون حدیثى و سنّتى»(آنان که بعد از من میآیند و حدیث و سنّت مرا نقل میکنند).