📚 👈 برخورد پسنديده يكی از خويشان امام زين العابدين عليه السلام در برابر آن حضرت ايستاد و زبان به ناسزاگويی گشود. حضرت در پاسخ او چيزی نگفت. هنگامی كه مرد از پيش حضرت رفت. امام به اصحاب خود فرمود: آنچه را كه اين مرد گفت، شنيديد. اكنون دوست دارم، همراه من بياييد تا نزد او برويم و جواب مرا نيز به او بشنويد. عرض كردند: حاضريم، ما دوست داشتيم شما هم همانجا پاسخ ايشان را بگوييد و ما هم آنچه می توانيم به او بگوييم. سپس امام نعلين خويش را پوشيده، به راه افتاد. در بين راه اين آيه را می خواند: وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌؛ آنان كه خشم خود فرو خورند و از مردم گذشت نمايند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.(آل عمران/134) راوی می گويد: ما از خواندن اين آيه دانستيم به او چيزی نخواهد گفت. وقتی رسيديم به خانه آن مرد، او را صدا زد و فرمود: به او بگوييد علی بن الحسين با تو كار دارد. همين كه متوجه شد امام زين العابدين عليه السلام آمده است در حاليكه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بيرون آمد و يقين داشت آن جناب برای تلافی جسارتهايی كه از او سر زده آمده است. ولی چشم امام عليه السلام كه به او افتاد، فرمود: برادر! چندی پيش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتيها كه به من گفتی در من هست، هم اكنون استغفار می كنم و از خداوند می خواهم مرا بيامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نيست، خداوند تو را بيامرزد. راوی می گويد: آن شخص سخن حضرت را كه شنيد پيش آمد و پيشانی امام عليه السلام را بوسيد و عرض كرد: آری! آن چه من گفتم در شما نيست و من به آن چه گفتم سزاوارترم. 📗 ، ج 46، ص54 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى .