ابا صالح دلم سامان ندارد... مگر هجر تورا پایان ندارد ابا صالح بیا دردم دوا کن... مرا از دیدنت حاجت روا کن ابا صالح مرا با روسیاهی... به خود راهم بده با یک نگاهی ابا صالح فقیرم من فقیرم... بده دستی که من دامانت بگیرم ابا صالح تو خوبی من بدم بد... مرا از درگهت ردم مکن رد ابا صالح چه خوش زیبنده باشد... که تو لعل لبت پر خنده باشد ابا صالح عزیز آل یاسین... بیا در جمع ما یک لحظه بنشین مهدوی