🖤﷽🖤
#فریاد_مهتاب
داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_دوم
🔰از مسجد بيرون مى آيم، درِ خانه چند نفر از دوستان خود را مى زنم، امّا كسى جواب نمى دهد.
يك نفر به سوى من مى آيد:
ــ سلام، آيا مى دانى مردم كجا رفته اند؟ چرا مسجد اين قدر خلوت است.
ــ مگر خبر ندارى كه همه مردم به سقيفه رفته اند؟
ــ سقيفه ديگر كجاست؟ آنجا چه خبر است؟
ــ همراه من بيا، آنجا خبرهاى مهمّى است.
من همراه او حركت مى كنم، تو نيز همراه من بيا.
⚜او مرا به سوى غرب مدينه مى برد، ما از شهر خارج مى شويم.
آنجا را نگاه كن، آنجا سايبانى است كه به آن سقيفه مى گويند.
چه جمعيّتى در آنجا جمع شده است! چه سر و صدايى بلند است!
به راستى اينجا چه خبر است؟
جمعيّت زيادى در سقيفه جمع شده است، من جمعيّت را مى شكافم و جلو مى روم:
ــ آقا چه مى كنى، كجا مى خواهى بروى؟ مگر نمى بينى كه راه بسته است؟
ــ امّا من بايد جلو بروم، مى خواهم براى دوستانم كه متنِ مرا مى خوانند گزارش بدهم و سخن بگويم، آنها حق دارند بفهمند امروز اينجا چه خبر است.
هر طور كه هست وارد سقيفه مى شوم، تختى را مى بينم كه پيرمردى بر روى آن خوابيده است.
💠جلو مى روم، گويا پيرمرد مريض است، رنگ زردى به چهره دارد.
يك جوان كنار او ايستاده، پيرمرد يك جمله مى گويد، جوان سخن او را با صداى بلند تكرار مى كند تا همه بشنوند.
آيا اين پيرمرد را مى شناسى؟
او سَعد است، رئيس قبيله خَزْرَج. آن جوان هم، قيس، پسر اوست كه در كنار او ايستاده است.
🔸حتماً مى دانى كه مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است.
اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند.
سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد:
اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد.
📒آرى، مردم شهر مكّه، نه تنها پيامبر را يارى نكردند، بلكه همواره باعث اذيّت و آزار او شدند و خدا به ما توفيق داد كه پيامبر را يارى نماييم.
اى مردم مدينه، با شمشيرهاى شما بود كه دين اسلام، قدرت پيدا كرد، آگاه باشيد كه پيامبر از دنيا رفت در حالى كه از شما راضى بود و شما نور چشم او بوديد. اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است.
همه مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم".
مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!".
📌صدايى به گوشم مى رسد. يكى از عقب جمعيّت فرياد مى زند: "مهاجران با سعد بيعت نخواهند كرد، براى اين كه آنها آوردند و همراه آن حضرت به مدينه هجرت كردند. آنها اوّلين كسانى هستند كه به پيامبر ايمان آوردند.
🌴حتماً تو هم مثل من با ديدن اين صحنه ها خيلى تعجّب مى كنى. من نزديك يكى از اين مردم مى روم و به او چنين مى گويم:
ــ مگر در غدير خُمّ، پيامبر، على (ع) را به عنوان جانشين خود معرّفى نكرد؟ پس چرا مى خواهيد در ميان مسلمانان اختلاف بياندازيد؟
ــ ما با خلافت على (ع) مخالف نيستيم.
ــ پس براى چه اينجا جمع شده ايد و مى خواهيد سعد را خليفه خود كنيد؟
ــ خبرهايى به ما رسيده است كه مهاجران مى خواهند شخص ديگرى را به عنوان خليفه انتخاب كنند. آنان قبلاً با هم پيمان بسته اند كه نگذارند على (ع)به حكومت برسد.
⚜ آخر براى چه؟
ــ مگر تو نمى دانى بعضى از اين مهاجران كه اهل مكّه هستند، كينه على(ع) را به دل دارند!؟ مگر نمى دانى در جنگ بدر و اُحُد، على (ع) عدّه زيادى از مشركان مكّه را به قتل رساند؟ آنهايى كه به دست على (ع) كشته شدند; برادر، پدر و يا يكى از اقوامِ اين مهاجران بودند، براى همين، آنها كينه على را به دل دارند.
💠مگر پيامبر در روز غدير خُمّ، على (ع) را به عنوان خليفه و جانشين خود معيّن نكرد؟ چرا شما اينجا جمع شده ايد و اين سخنان را مى گوييد؟
ــ مهاجران با هم پيمان بسته اند و براى حكومت ابوبكر، برنامه ريزى كرده اند. وقتى كه ما از اين ماجرا باخبر شديم، تصميم گرفتيم اينجا بياييم تا نگذاريم مهاجران به هدف خود برسند. هدف ما فقط مخالفت با نقشه مهاجران است.
گويا در اين شهر خبرهاى زيادى است، به راستى چه كسانى قسم خورده اند كه حقّ على (ع) را غصب کنند؟
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥•
@Atashe_entezarr313