🍃💚﷽💚🍃 : در ذکر جمعی از اکابر اصحاب مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ذکر عبدالله بن خبّاب بن الاَرَّت از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و پدرش از معذبین فی الله بوده و اوست که خوارج نهروان در وقت سیرشان به نهروان عبورشان به نخلستان و آبی افتاد عبدالله را دیدند که بر گردن خود قرآنی هیکل نموده بر دراز گوشی است و با او است عیال او در حالتی که زوجهٔ او حامله بود، عبدالله را گفتند چه می گوئی در حق علی؟ بعد از تحکیم گفت: اِنَّ عَلِّیّاً بِاللهِ وَ اَشَدُّ تَوَقِیّاً عَلیٰ دینِهِ وَ اَنفَذُ بَصیَرةً گفتند این قرآنی را که در گردن داری ما را امر می کند که تو را بکشیم. پس آن بیچاره مظلوم را نزدیک به نهر آوردند و او را خوابانیدند و مثل گوسفند سر بریدند که خونش داخل در آب شد و هم زوجهٔ او را شکم دریدند و چند زن دیگر را بقتل رسانیدند و اتفاقاً در آن نخلستان خرمایی افتاده بود یکی از ایشان یک دانه برداشت و در دهان گذاشت او را صدا زدند که چه می کنی او فوراً از دهان افکند و به خنزیری رسیدند یکی از ایشان بزد و او را بکشت گفتند با وی که این فساد است در زمین و انکار بر او نمودند. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷