حکایت کرده اند که صبح روز هبوط، آدم نزد پروردگار آمد و گریه ای کرد از عشق، به طراوت باران بهمنی و گفت « ای معبود و معشوق یکتای من، اکنون که ما را به تبعیدگاه نامعلومی می فرستی، گیرم که من در همه سختیهای ناشناخته در عالم آب و گل شکیبا باشم، با من بگو که آخر فراق تو را چگونه تحمل توانم کرد؟» خدواند آهسته در گوش آدم گفت: «من خود با تو می آیم» آدم پرسید: « این چگونه باشد؟» فرمود: « تو در سیمای آن حوا(همسرت) که همراه توست خورشید لبخند من و برق نگاه من و صدای مهربان و شیرین من و اطوار و تجلیات جمال من که هردم تجدید می شود خواهی یافت. حوا_نیمی_از_من_است حوّا اقیانوسی است آکنده از درّ و گوهر که آن را هیچ پایان نیست اما بدان که گوهر را در کنار ساحل نمی توان یافت. غوّاصی باید، چالاکی، نیکبختی، تا دردانه عشق❤️ را در ژرفای وجود او صید کند.» عشق❤️ دردانه است و من غوّاص و دریا میکده سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کُنم 👤 دکتر الهي قمشه اي به خدا گفتم تورا چگونه میتوانم ببینم؟! خدا گفت: تو نمیتوانی من را ببینی اما کسی را برایت گذاشتم که نیمی از من است و آن “مادر” است...❤️ ❣️زن❣️لطافت❣️عشق❣️مهربانی مبارک🌷🌸 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆