عطࢪیاس
سال های مدیدی بود برای آنکه فراموشم نشود نباید سخن بیهوده بگویم ،زیر زبانم سنگ ریزهای قرار داده بودم که جای آن در دهانم سیاه شده بود. - از کتاب کهکشان نیستی