✅فضه خادمه فاطمه علیهاسلام 1) دختر پادشاه هند بانویی تربیت شده در خانه‌ی فاطمه سلام الله علیها بود که به خدمتگزاری در خاندان نبوت افتخار می‌کرد. یک روز وارد خانه‌ی فاطمه (علیهاالسلام) شد و جز شمشیر و زره و آسیاب دستی چیز قیمتی دیگری در منزل ندید. از شدت علاقه ای که به بانویش فاطمه داشت قطعه ای از اکسیر کیمیا را به تکه ای از مس زد و آن را طلا کرد. امیرالمومنین (علیه السلام) وارد خانه شد. فضه آن قطعه طلا را که به صورت قالب‌ریزی‌شده بود جلوی امام گذارد. امیرالمومنین فرمود: احسنت فضه! اما اگر مس را آب می کردی، رنگ این طلا بهتر و قیمتش بیشتر می‌شد. فضه با کمال تعجب گفت: ای آقای من، مگر شما علم کیمیا می‌دانید؟! حضرتش فرمود: بله می دانم؛ بلکه این کودک حسن (علیه السلام) هم می داند پس آن کودک جلو آمد و همانگونه که امیرالمؤمنین فرموده بود، فضه را راهنمائی کرد، سپس امیرالمومنین فرمود بلکه ما بالاتر از این را می دانیم و با دست اشاره ای کرد، فضه دید ردیفی از طلا و گنج های زمین در حال سیر و حرکت اند مانند نهری از طلا و جواهرات بعد حضرت فرمود حالا طلایت را بیانداز تا با طلاهای دیگر باشد، فضه آن طلا را انداخت و با طلاهای دیگر رفت. 2) نمونه معروف دیگری از بزرگواری فضه قضیه ای است که ابوالقاسم قشیری نقل می کند که راوی می گوید: در بیابان می رفتم، از قافله عقب مانده بودم، دیدم زنی تنها در بیابان است پیش رفتم گفتم تو کیستی؟ آن خانم فرمود: « و قل سلام فسوف تعلمون» فهمیدم باید اول سلام کنم، سلام کردم گفتم اینجا چه میکنید؟ فرمود: من یهدی الله فلا مضل له فهمیدم که راه را گم کرده است . گفتم آیا از جن هستی یا از انس؟ فرمود: « یا بنی آدم خذوا زینتکم» فهمیدم انسان است. گفتم: از کجا میآئی؟ فرمود: « ینادون من مکان بعید - از راه دور -» گفتم: به کجا میروید؟ فرمود: « ولله علی الناس حج البیت ». فهمیدم به حج میرود. گفتم: چند روز است؟ فرمود: « و لقد خلقناالسموات والارض فی سته ایام» - 6 روز - گفتم: آیا طعام میل دارید؟ فرمود: « و ما جعلناهم جسدا لا یاکلون الطعام» فهمیدم گرسنه است به او طعام دادم گفتم: آیا بر روی مرکب من سوار میشوی؟ فرمود: « لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» فهمیدم که در پشت من سوار نمیشود لذا پیاده شدم و آن بانو را سوار کردم، فرمود: « سبحان الذی سخرلناهذا» خدا را شکر کرد، رفتیم تا به قافله رسیدیم. گفتم: آیا در قافله کسی را دارید؟ فرمود: « یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض - و ما محمد الارسول- یا یحیی خذالکتاب- یا موسی انی انا الله» فهمیدم که افرادی به نام داود و محمد و یحیی و موسی را میشناسد آنها را صدا زدم، چهار جوان آمدند، گفتم اینها کیانند؟ فرمود: « المال و البنون زینة الحیوه الدنیا» فهمیدم آنها پسران او هستند به آنها فرمود: « یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» فهمیدم به پسرانش میگوید پاداش مرا بدهند آنها پاداش مرا دادند، فرمود: « والله یضاعف لمن یشاء» یعنی بیشتر بدهید آنها بیشتر دادند. پس پرسیدم: این بانوی محترم کیست؟ گفتند او مادر ما فضه، خادمه فاطمه زهرا سلام الله علیها است که بیست سال است جز به قرآن سخن نمیگوید. 3) شاید بزرگترین افتخار فضه این باشد که در جریان نزول سوره هل اتی، که همگی اهل خانه ولایت، از جمله فضه در سه شب متوالی، غذای خود را ایثار کردند خداوند فضه را در ردیف فاطمه (علیهاسلام) و امیرالمومنین و حسنین (علیهم السلام) تمجید و تکریم میکند و نعمتهای بهشت را برای آن بانوی مکرمه تضمین می فرماید و به تاج افتخار « وجزاهم بما صبروا جنة و حریرا» مفتخر می گرداند. 4) آری فضه جزء خاندان امیرالمومنین محسوب می شد و هرگز به او به چشم خدمتکار نگاه نمی کردند لذا فاطمه (علیهاسلام) وقتی که به امیرالمومنین وصیت می فرماید که در تجهیز من کسی را خبر نکن، می فرماید از زن ها جز ام سلمه و ام ایمن و فضه* کسی نباشد، امیرالمومنین (علیه السلام) هم وقتی فاطمه اش را غسل داد صدا زد ای ام کلثوم ای زینب. . . ای فضه. . بیائید و از مادرتان توشه برگیرید. . . 5) فضه (علیهاسلام) را دختری است بنام مسکه که او دختری دارد بنام شهره که مالک بن دینار قضیه ای از او نقل میکند. او می گوید موسم حج بود یک زن ضعیفی بر مرکب لاغری سوار بود و قصد حج داشت مردم به آن زن گفتند برگرد و با این مرکب ناتوان سفر نکن وقتی که به وسط بیابان رسیدیم، مرکب آن زن از راه ماند و عاجز شد،