یکی با خودش عهد میکنه
برای اینکه
بتونه امام زمان(عج) رو زیارت کنه
چهل روز زیار عاشورا هر روز
توی یک مسجدی بخونه
میرسه به روز های آخر
توی یک مسجدی حین زیارت عاشورا
سرو صدای شیونی میشنوه
سریع میخونه تموم میکنه
میره بیرون میبینه از توی یک کوچه
نـوری میتابه روز روشن
میره سمته اون خونه
میبینه مجلس عزاداریه فوت یک خانمه
وارد اون خونه میشه و به نور نزدیکتر
میره سمت اتاقی که جنازه گذاشتن
و آدم میره میاد
اون لحظه که وارد اتاق میشه
چشمشون میخوره
به چهره آقا...
اون جا امام زمان بهشون
فرمودند:
شما مثل این خانم در عمرتون
خوب باشید
ما خودمون میایم سراغتون...
+البته با اندکی تغییر یادمه
°•
@avinist •°