✳️کتاب شصت پرسش اعتقادی به سوالات اساسی کودکان در زمینه مسائل اعتقادی پاسخ می‌گوید. سوالاتی مانند: خدا چه شکلیه؟ چرا خدا رو نمی‌بینیم؟ خدا کجاست؟ خدا از چه وقت بوده؟ پدر و مادر خدا کیه؟ چرا خدا بعضی از حاجتامونو نمیده؟ هدف خدا از آفریدن ما چی بود؟ چرا باید از خدا بترسیم؟ چرا خدا مادر بزرگ رو خوب نمی‌کنه؟ چرا خدا بابابزرگو ازمون گرفت؟ اگه نماز نخونیم، چی میشه؟ چرا خداوند بعضی‌ها رو ناقص‌الخلقه به دنیا میاره؟ چرا خدا بعضی‌ها رو به جهنم میبره؟ من دوست ندارم پیر بشم؛ وقتی می‌میریم کجا میریم؟ چرا خدا شیطون رو آفرید؟ و بسیاری از پرسش‌های دیگر کودکان درباره خدا، فلسفه خلقت، علت بیماری‌ها، تقدیر، مرگ و … که حتی ممکن است سوال بزرگسالان هم باشد 💠سوالاتی که نویسنده با بیانی ساده و کودکانه پاسخ داده است، بارها و بارها از سوی این نسل، در تمام دوره‌های زمانی مطرح شده و پیشرفت‌های تکنولوژی هم تاثیری در تغییر شکل آن نداشته است. هر کودکی در دوره‌های مختلف سنی، این قبیل سوالات را از پدر و مادر خود می‌پرسد و به تعبیری، ناخواسته آنها را درگیر چگونه پاسخ دادن به این سوالات می‌کند. مهمترین ویژگی که در این کتاب به چشم می‌آید، مختصر و مفید بودن پاسخ‌ها و همچنین، سطح بندی مطالب برای مخاطب‌های مختلف است. 💠«شصت پرسش اعتقادی (جواب‌هایی کودکانه به سوال‌های اعتقادی)» به قلم سیدرضا طباطبایی (-۱۳۴۹) به پرسش‌های توحیدی کودکان پاسخ می‌دهد. این پاسخ‌ها در سه سطح مختلف و با توجه به سطح ذهنی کودکان تقسیم‌بندی شده‌اند تا مربیان با شناختی که از کودک دارند، پاسخ مناسب را درنظربگیرند؛ چه‌‌بسا کودک پنج‌ساله‌ای که ذهنی قوی و پویا دارد و چه ‌بسا فرزندی ده‌ساله که فقط پاسخ سطح اول را برمی‌تابد. 💠با توجه به اینکه ابزار شناخت در کودکِ سطح اول، با محسوسات گره خورده، کودک به یاری حواس و رفتارهای حرکتی به اکتشاف محیط می‌پردازد. سعی شده پاسخ‌ها در این سطح، تا حد امکان ملموس و عینی باشند؛ یعنی همراه با نمونۀ عینی‌ای که باعث تقریب ذهن کودک شود. 💠در سطح دوم، مطالب تا حدودی ذهن‌های پویاتر و نیمه‌استدلالی را در نظر گرفته‌است و از معلومات رایج استفاده می‌شود. 💠در سطح سوم و بالاتر، پاسخ‌ها علمی‌ترند و استدلال‌محور؛ ضمن اینکه در کنار استدلال‌ها در برخی موارد، بیانات بزرگان نیز ذکرمی‌شود. ✳️برشی از کتاب: ـ خدا کجاست؟ * خدای مهربون همه‌جا هست و از همه‌کس و همه‌چیز به ما نزدیک‌تره. خدا هم در آسمون، هم در زمین، هم پیش تو، هم پیش من، هم توی دنیا و هم توی بهشته. ـ مگه می‌شه که همه‌جا باشه؟! * ازت یه سؤال می‌پرسم: هوا کجاست؟ ـ همه‌جا. * درسته؛ هم این‌جا، هم تو آسمون، هم اون طرف دنیا. البته دقت کن، درسته که گفتیم هوا همه‌جا هست و خدا هم همه‌جا هست، ولی خدا مثل هوا نیست. این مثال رو برات گفتم تا بهتر بفهمی. خداوند با همه‌کس و همه‌چیز فرق داره و همه‌جا هم هست؛ حتی جایی که هوا نمی‌تونه باشه، مثل فضا، قلب و فکرِ ما. حالا اگه خداوند همه‌جا نباشه، پس چه کسی از نیازهای بنده‌ها خبردار می‌شه و غذای همۀ موجودات رو، حتی مورچه‌هایی که در دل صخره‌ها هستن یا ماهی‌هایی که در زیر دریاها شنا می‌کنن یا پرندگانی که در آسمونا پرواز می‌کنن، بهشون می‌رسونه؟ اگه خدا همه‌جا نباشه، پس چطوری می‌تونه دعای همه رو هر جای دنیا که باشن، بشنوه؟ خداوند حتی در قلب مهربون تو هم هست. می‌دونی از کجا می‌دونم؟ ـ از کجا؟ * چون تو خدای مهربون رو دوست داری؛ پس خدای مهربون در قلب تو هم جا داره.