🔅 خاطرات مقدس | اوّل مجتبی، دوم مرتضی
✍🏻 مجتبی برادرش را انداخته بودش روی کولش تا برساندش عقب؛
🔸یکی از دوستانش هم همراهِشان بوده.
🔹توی راه با دوشکا مجتبی را از پشت میزنند.
🔸دوست مجتبی، برادرش را کول میکند تا ببرد عقب.
🔹برادر مجتبی میپرسد «پس مجتبی چی؟»
🔸میگوید شهید شد ...
#خاطرات
#گردان
#شهید
#حضرت_امام
#دفاع_مقدس
#کتاب_روزگاران
☑️ @Sh_Aviny