از کوفه آمده بود مدینه،
تمام تنش درد میکرد.
میخواست برود دیدن امامش،
اما تاب راه رفتن نداشت.
خدمتکار امام از راه رسید.
در دستش شربتی عطرآگین؛
گفت؛
«مولا فرموده؛ این را بنوش و پیش من بیا».
شربت را که نوشید اثری از درد و بیماری نماند.
راه افتاد.
به خانهی امام که رسید گریه امانش نمیداد.
امام باقر(علیه السلام) پرسیدند؛
«محمد بن مسلم! چرا گریه میکنی؟!»
گفت؛
«... گریهام از دوری شماست؛
راهم دور است؛
نمیتوانم زیاد پیش شما بمانم و شما را سیر ببینم.»
فرمودند؛
« ...همین که دوست داری نزدیک ما باشی؛
همین که دوست داری ما را ببینی و نمیتوانی؛
❤️ بدان که خدا از حال دلت خبر دارد
پاداش این حسرت با خود اوست.»
📚 برگرفته از کامل الزیارات باب 91 حدیث 7.
✋ مهم نیست الان پاهایت کجای دنیا و کجای تاریخ ایستاده؛
ببین پای دلت کجاست.
خدا به دلت نگاه میکند
دلت هرجا باشد خدا تو رو همانجا میبیند.
#زیارت
#اربعین_مهدوی
#الهی_عظم_البلاء...
#اللهم_ارنی_الطلعه_الرشیده_بحق_حسین_علیه_السلام
@ax_mazhab🍃